معترضان به نسلکشی کودکان بومی در کانادا مجسمه ملکه بریتانیا را به زیر کشیدند؛
طغیان علیه ژنوسایدِ فرهنگی
فرشاد گلزاری
نبش قبر کردن تاریخ طی ادوار مختلف، یکی از پر سر و صداترین کنشهای سیاسی - اجتماعی جوامع بشری به حساب میآمده و هنوز هم این موضوع به عنوان یک سند قوی برای اثبات قصاوتها کاربرد دارد. نمونههای بیشماری از این مستندسازیها در طول سه دهه گذشته از مقابل دیدگاه جامعه ملل گذشته که به نوعی واکنشهای تندی را همراه داشته است.
به عنوان نمونه در جنگ ویتنام زمانی که آمریکاییها پذیرفتند که فاتح این نزاع نیستند و از این کشور خارج شدند، کمی بعد ویتکنگهایی که در این جنگ بر آمریکاییها چیره شده بودند، آرام آرام شروع به انتشار جنایات ایالات متحده در حق کودکان و زنان ویتنامی کردند. در آن دوران تصاویر زیادی از گورهای دسته جمعی شهروندان ویتنامی بیرون آمد که صدای شورای حقوق بشر سازمان ملل را درآورد ولی اعمال نفوذ واشنگتن بر سازمان ملل به حدی بود که پرونده گورها به فراموشی سپرده شد. در جنگ عراق و همچنین افغانستان هم نظیر این موضوع را به وفور دیدهایم. سربازانی که از ائتلاف ناتو به صورت وحشتزده وارد این دو کشور اسلامی شده بودند، هیچ برآوردی از محیطِ ماموریتی خود نداشتند و هر کسی را که با ریشهای بلند مشاهده میکردند، تنها با شلیک یک گلوله به کام مرگ میکشاندند. نمونه دیگر این موضوع که پرونده آن همچنان در دیوان کیفری بینالمللی (ICC) مفتوح است، نسلکشی بوسنی است.
واقعهای که توسط نیروهای صرب بوسنی در سربرنیتسا در سال ۱۹۹۵ و پاکسازی قومی که در سراسر بوسنی توسط ارتش صرب بوسنی در طول جنگ ۱۹۹۲-۱۹۹۵ انجام گرفت و هزاران مرد و زن و پیر و جوان را به طرز وحشیانهای قتل عام کرد. در پایان دهه ۱۹۹۰ این کشتار از سوی سازمان ملل، نسلکشی نامیده شد. از جمله قطعنامههای مجمع عمومی سازمان ملل و سه حکم پیاپی در دادگاههای آلمان به نسلکشی بودن این کشتار حکم دادند. در دهه فعلی هم داعش در عراق و سوریه دست به نسلکشی زد؛ تا جایی که دو هفته پیش نیروهای مبارزه با تروریسم بغداد گزارش دادند که برای بار چندم یک گور دسته جمعی از زنان ایزدی و نیروهای عراقی را در استانهای غربی عراق کشف کردهاند که توسط داعش کشته شده بودند. این پروندهها صرفاً بخش کوچکی از ماجرای بزرگ نسلکشیهای هدفمند و ادواری در جهان است که تمام دنیا حالا از آنها خبر دارند ولی هیچ خبری از محکوم شدن و مجازات آمران و عوامل آنها به گوش نمیرسد.
حالا اما در شمال قاره آفریقا و کمی آنطرفتر از قطب شمال، حقیقتی نبش قبر شده که واکنش جامعه ملل را به دنبال داشته و حتی در حال ضربه زدن به چهره «کلیسای کاتولیک» است. ماجرا از این قرار است که چند هفته پیش یک گروه بومی کانادایی از کشف وحشتناک و شوکهکننده صدها قبر گمنام در محل یک مدرسه پانسیونی سابق خبر داد. کمی قبلتر از آن هم بقایای ۲۱۵ کودک بومی در یک مدرسه پانسیونی دیگر در ایالت بریتیش کلمبیا که برای کودکان بومی در کانادا محسوب میشد، موجب شد تا کاناداییها با میراث یک سیستم سوءاستفادهکننده و یکدستکننده روبرو شوند. این اخبار به حدی فجیع و تکاندهنده بود که به سرعت تمام شبکههای مجازی کانادا و همچنین توئیتر را درنوردید و نهایتاً ظرف چند ساعت به ترندِ توئیتر تبدیل شد.
سه روز بعد از انتشار این اخبار، رویترز به نقل از فدراسیون ملل بومی مستقل اعلام کرد تعداد گورهای بدون علامت که اخیراً پیدا شدهاند، قابل توجهترین موارد تا به امروز در تاریخ کانادا بوده است. بر اساس گزارش منتشر شده از سوی رویترز، تعداد اجسادی که عموماً کودکان 3 تا 8 ساله هستند، مشخص نیست اما بر اساس آمار منابع محلی، حدود دو تا سه هزار جسد در نتیجه حفاری دو گور دسته جمعی، کشف شده است.
در سندی که از سوی یک سازمان مردم نهاد کانادایی منتشر شده، مدارس کاتولیک از سال ۱۸۴۰ تا دهه ۱۹۹۰ توسط کلیساها اداره میشدند و بیم آن میرود که گورهای دستهجمعی کشف شده صرفاً بخشی از جنایات واتیکان در کانادای فعلی باشد
انکار دولت، اصرار شهروندان!
کشف این گورهای دستهجمعی بدون تردید یکی از سختترین پروندههایی است که جاستین ترودو، نخست وزیر کانادا در طول عمر خود با آن روبرو بوده است. دلیل این امر هم کاملاً مشخص است.
بر اساس اعلام منابع خبری کانادا و همچنین انجمنهای حقوق بشری این کشور، طی هفتههای گذشته حدود هزار گور بینام در محل مدارس شبانه روزی سابق ایالات بریتیش کلمبیا و ساسکاچوان کشف شده است و سومین گور بزرگ چهارشنبه هفته پیش کشف شد که در همین رابطه جامعه فرست نیشنکه (First Nation) از مهمترین اقوام بومی کانادا به شمار میآیند اعلام کردهاند که اجساد کودکان که در عمق یک متری دفن شده بودند، عموماً دانشآموزان مدارس شبانهروزی بین هفت تا ۱۵ سال را تشکیل میدهند.
بر اساس اعلام این انجمن، این مدارس را عمدتا کلیسای کاتولیک اداره میکرد و دولت وقت آنها را تاسیس کرده بود. گفته شده که این مدارس به مدت ۱۶۵ سال و تا سال ۱۹۹۶ کودکان را به اجبار از خانوادهها جدا میکردند. آنها در این مدارس با سوءتغذیه و بدرفتاریهای جسمی و جنسی یا آنچه از آن با عنوان «نسلکشی فرهنگی» یاد شده، مواجه بودند و به نوعی به اجبار قرار بوده تا مذهب و آیین کاتولیک را فرا بگیرند.
در سند دیگری که از سوی یک سازمان مردم نهاد کانادایی منتشر شده، مدارس کاتولیک از سال ۱۸۴۰ تا دهه ۱۹۹۰ توسط کلیساها اداره میشدند و بیم آن میرود که گورهای دستهجمعی کشف شده صرفاً بخشی از جنایات کلیسای کاتولیک در کانادای فعلی باشد. اوضاع به حدی در اوتاوا، تورنتو، اونتاریو، ویکتوریا و سایر ایالات کانادا به هم ریخته که جاستین ترودو اخیراً در نشست خبری اعلام کرد که «من شخصاً به صورت مستقیم با پاپ فرانسیس صحبت کردم تا تاکید کنم نه تنها عذرخواهی او حائز اهمیت است، بلکه او باید در خاک کانادا از بومیان کانادایی عذرخواهی کند».
جامعه فرست نیشن (First Nation) که از مهمترین اقوام بومی کانادا به شمار میآیند اعلام کردهاند که اجساد کودکان که در عمق یک متری دفن شده بودند، عموماً دانشآموزان مدارس شبانهروزی بین هفت تا ۱۵ سال را تشکیل میدهند
این سخن ترودو به نظر به جایی نرسید؛ چراکه واتیکان صرفاً از کشف این گوروهای جمعی غمگین شد اما مساله مهمتر این است که جنایت مذکور در زمانی رخ داده که پرچم بریتانیا در خاک کانادای فعلی به اهتزاز درآمده بود و اساساً قیمومیت این سرزمین، با لندن و ملکه الیزابت بوده است.
بر همین اساس روز جمعه معترضان در کانادا به دنبال افزایش خشم مردم از کشف بقایای اجساد صدها کودک، مجسمههای ملکه ویکتوریا و ملکه الیزابت را در شهر وینیپگ به زیر کشیدند.
اقدامی که کمی قبلتر و در دوران دونالد ترامپ در آمریکا پس از کشته شدن جورج فلوید رخ داد و به یک بحران تاریخی تبدیل شد. حالا باید دید که نبش قبر این «ژنوساید فرهنگی» چگونه توسط لندن و جامعه ملل پاسخ داده میشود.
دیدگاه تان را بنویسید