تغییر استراتژی ناتو و بازتعریف اصل «یکجانبهگرایی» در برابر قدرت رو به رشد قرن
رویارویی محتاطانه بلوک غرب با پکن
فرشاد گلزاری
مساله رقابتها در جهان امروز را باید یک چالشِ چندوجهی دانست؛ که بازیگران آن بسیار متعدد هستند و تنوع خواستههایشان حد و مرز ندارد. بر این اساس است که مساله تزاحم منافع به وجود میآید و همین موضوع موجب میشود که قطبها و بازیگران مهم و ذینفوذ جهان علیه یکدیگر دست به اقدامات متعدد بزنند. به عنوان مثال در سال 1949 میلادی زمانی که اوج تقابل میان بلوک غرب و شرق در حال شکل گرفتن بود یکباره شاهد به وجود آمدن و تشکیل سازمان پیمان آتلانتیک شمالی یا به عبارتی دیگر «ناتو» بودیم. این سازمان در آن دوران یک نهاد منطقهای به حساب میآمد؛ چراکه در فاز نخست، تهدید روسیه و به صورت کلی بلوکِ کمونیستی با محوریت شرق که پرچم مسکو بر آن افراشته شده بود باعث شد تا اروپاییها و غربیها از حضور آن احساس خطر کنند و به همین دلیل شاهد نمایان شدنِ فاز دوم یعنی تاسیس ناتو هستیم. توجه داشته باشید که فلسفه شکلگیری ناتو کاملاً دفاعی است و به نوعی کشورهای عضو آن به دنبال آن بودند که بتوانند با تهدید پیشروی روسیه مقابله کنند. بر این اساس آمریکا به عنوان رهبر بلوک غرب توانست اجماع اروپایی را برای تقابل با مسکو به نفع خود جلب و هماهنگ کند و این روند طی سالهای متعدد به قوت خود باقی ماند. طی این سالها خصوصاً از زمان فروپاشی شوروی در اوایل دهه 90 میلادی تاکنون، شاهد آن بودیم که روسیه در بسیاری از مناطق به دنبال پیشروی و تهدید کردن غرب به نفع خود بوده است. به خصوص آنکه در شرق اروپا و خارجِ نزدیکِ روسیه مانند گرجستان، اوکراین و بلاروس ما شاهد بودیم که روسها به دنبال تثبیت منافع خود بوده و هستند و در این راه از هر اهرمی، ولو نظامی و سلبی به نفع خود استفاده میکنند که میتوان به اشغال نظامی جزیره کریمه در خاک اوکراین و تسلط به زور بر اوستیا و آبخازیای جنوبی در گرجستان اشاره کرد. بر این اساس باید توجه داشت که منحنی تضادها و تقابلهای میان روسیه و ناتو (خصوصاً پس از فروپاشی شوروی) بسیار پر فراز و نشیب است و به همین دلیل است که میبینیم در هر بازه زمانی این تقابل وارد فضای خاص خود شده است. به عنوان مثال در زمان اوباما ما شاهد صریحترین و خطرناکترین مواضع غرب و ناتو علیه چین بودیم که حتی بحث استقرار سامانههای موشکی روسیه در بالکان مطرح شد. اما در دولت ترامپ شاهد این امر نبودیم و کمتر کسی میتواند ادعا کند که در چهار سال اخیر شاهد تقابل تمام قد میان مسکو و ناتو بوده است. بر این اساس باید بگوییم که ناتو یک هدف اصلی به نام روسیه داشته و خواهد داشت که هماکنون در حال دست و پنجه نرم کردن با او به سر میبرد اما در این میان یک موضوع بسیار مهم دیگر وجود دارد که تاحدودی به ما نشان میدهد دیگر نمیتوانیم فقط مسکو را رقیب جدیِ ناتو بدانیم؛ بلکه «چین» هم در این میان به عنوان رقیب ناتو تلقی میشود.
حضور ترامپ در کاخسفید طی چهار سال گذشته صرفاً یکجانبهگرایی را رقم زد؛ اما چین به هر ترتیب توانست در این مدت در فاز اقتصادی و همچنین در محور نظامی و سیاسی با آمریکا وارد چالش شود و ناتو این پیروزی پکن را برنمیتابد
پکن فعلاً رقیب است نه دشمن!
دسامبر سال 2019 میلادی بود که هفتادمین سالگرد تاسیس ناتو در لندن و با حضور اعضای آن جشن گرفته شد. در آن زمان «ینس استولتنبرگ»، دبیرکل ناتو در متن سخنان خود به یک موضوع به شدت مهم اشاره کرد و آن، تهدید شمردن چین برای ناتو و کشورهای عضو آن بود.
او اعلام کرد که ظهور چین، «امنیت ما را با چالشهای مهمی مواجه میکند»؛ چراکه این کشور در حال سرمایهگذاری عظیم روی سلاحهای جدید است و از شمال گرفته تا آفریقا در حال نزدیکتر شدن به ما است. این مساله به خوبی نشانگر این است که کشورهای عضو ناتو از یک ناحیة پنهان احساس خطر میکنند و حالا عملاً این احساس خود را به تصویر کشیدهاند. بر این اساس یکسال پس از گذشت سخنان دبیرکل ناتو در لندن، شاهد آن بودیم که روز گذشته (سهشنبه) ائتلاف ناتو در گزارشی با موضوع اصلاح این ائتلاف اعلام کرده که این سازمان باید درباره نحوه مقابله با چین و ظهور ارتش این کشور، جدیتر فکر کند.
منحنی تضادها و تقابلهای میان روسیه و ناتو (بهویژه پس از فروپاشی شوروی) بسیار پرفراز و نشیب است و به همین دلیل است که میبینیم در هر بازه زمانی این تقابل وارد فضای خاص خود شده است
این بدان معناست که اروپاییها از روند صعودی قدرت گرفتن پکن هراس دارند. به گفته برخی از مقامات ناتو، چین دیگر آن شریک تجاری بیخطر که غرب زمانی به آن امیدوار بود نیست؛ بلکه این کشور، قدرت رو به رشد قرن ما است و ناتو باید با آن سازگار شود. این جمله کوتاه به خوبی نشان میدهد که ناتو تا سال گذشته روسیه را تهدید شماره یک خود میدانسته و سال 2019 این موضع خود را تغییر داد و به سمت تقابل با چین متمایل شده است. توجه داشته باشید که تمام اظهارات مقامات ناتو به خوبی نشان میدهد که آنها به دنبال تقابل علنی و رویارویی مستقیم با چین نبوده و نیستند، بلکه این چین است که با رشد چشمگیرش باعث شده تا ناتو از وجود آن احساس خطر کند. در این میان سوال اصلی این است که آیا کشورهای اروپایی عضو ناتو به دنبال تقابل مستقیم با چین در عرصه نظامی و مسائل مرتبط با آن هستند؟ پاسخ تا حد زیادی منفی است؛ چراکه انتقاد از چین صرفاً توسط برخی کشورهای اروپایی انجام شده و مابقی آنها هنوز هیچ انتقادی از پکن صورت ندادهاند. آنها که مخالفت خود را علنی کردهاند معتقدند که نباید در این اوضاع و احوال با چین وارد تقابل صرف شد؛ چراکه این کشور سرمایهگذاریهای کلانی را در اروپا انجام داده و اروپا نمیخواهد این سرمایهگذاریها را از دست بدهد.
در آنسوی میدان برخی از مخالفان اروپایی چین که با آمریکا هماهنگ هستند، به صورت مستقیم به دنبال ضربه زدن به چین و تهدید دانستن آنها هستند که عمومِ دلایلشان هم بحث اعمال قدرت و همچنین یکجانبهگرایی است. طبیعی است که با حضور ترامپ در کاخسفید طی این چهار سال نمیتوانستیم انتظار داشته باشیم که او با دیدگاه درونگرایی خود، چندجانبهگرایی را در دستور کار قرار دهد؛ اما چین به هر ترتیب توانست در این مدت در فاز اقتصادی و همچنین در محور نظامی و سیاسی با آمریکا وارد چالش شود و این پیروزی پکن، ناتو را ناراحت کرده است. بر این اساس باید گفت تقابل دو طرف با یکدیگر در حالت کنونی هیچ شباهتی به تقابل ناتو و روسیه با یکدیگر ندارد، بلکه این ناتو است که باید تصمیم بگیرد چگونه با چین مقابله کند؛ چراکه پکن در حال پیمودن راه خود است.
دیدگاه تان را بنویسید