نیویورکتایمز:
پمپئو وزارت خارجه آمریکا را بیآبرو کرده است
دیدن بیحرمتی به نشان وزارت خارجه آمریکا، هولناک است. مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا هیچ وجدانی ندارد، بنابراین گمان نمیکنم به نظر او تسویه حساب با جان بولتون، مشاور اسبق امنیت ملی، تحت نشان وزارت خارجه آمریکا کار اشتباهی بوده باشد؛ یک بیحرمتی به افتخار هر یک از افسران سرویس خارجه! راجر کوهن، ستوننویس نیویورک تایمز در تحلیلی برای این روزنامه نوشت: پمپئو در یک بیانیه کتبی رسمی، بولتون را خائن خواند و او را به پراکندن دروغ، نیمه-حقیقت تحریف شده و کذب محض در کتاب جدیدش، اتاقی که در آن اتفاق افتاد، متهم کرد. پمپئو به بیانیه خود، تیتری در خور سنت قلدری دولت ترامپ داد: من هم در اتاق بودم! اینکه پمپئو با رفتار ننگین خود با ماری یوانوویچ، سفیر سابق اوکراین- کسی که او را فدای راضی کردن طلب ترامپ برای به گند کشیدن جو بایدن، نامزد دموکراتیک احتمالی ریاست جمهوری، کرد- برای وزارت خارجه رسوایی به بار آورده، نیمه-حقیقت تماماً تحریف شده نیست؛ خود حقیقت است. این هم نیمه حقیقت تماماً تحریف شده نیست، بلکه حقیقت است که پمپئو در چاپلوسیاش برای ترامپ، آمریکا را برای نخستین بار از سال ۱۹۴۵ تاکنون، راهنمایی کرده تا در مواجهه با بحرانهای بزرگ جهانی، آسمان ریسمان ببافد؛ نمونه آن، اینکه اصرار دارد به جای یکی شدن با متحدانش، بیماری همهگیر را ویروس ووهان بماند. پمپئو، که چنان درگیر خیال واهی تغییر رژیم در ایران است که چشمانش نسبت به تأثیر بیماری همهگیر در آنجا کور شده، کسی که چنان در نازپرورده کرده محمدبنسلمان، ولیعهد عربستان سعودی اصرار ورزیده که مسئولیت قتل روزنامهنگار واشنگتن پست را هم از او سلب کرده، مردی است که قبل از خائن نامیدن دیگری، باید خیلی محکم و به مدت طولانی به خود در آیینه نگاه کند. کنارهگیری از ارزشهایی که وزارت خارجه طرفدار آن است، نشان تصدی او در سمتش است. خطرناک و در عین حال ناراحتکننده است که از کلمات پمپئو استفاده کنیم؛ چرا که او به اعتبار وزارت خارجه، که از پس قرنها خدمترسانی و فداکاری بنا شده، لطمه شدیدی وارد کرد. در هر صورت دروغ، یک کذب آشکار است و نمیدانم که چطور یک نیمه-حقیقت میتواند تماماً تحریف شود. اهمیتی ندارد. پمپئو میداند خدمترسان رئیس جمهوری است که مرامش خلاف حقیقت است.
من تعاملی با بولتون ندارم. تمایل طولانیاش برای بمباران کردن ایران (که اخیراً ترامپ آن را فرو نشانده)، تحقیر اتحادیه اروپا، بیزار شدنش از سازمان ملل و عزلش از دیپلماسی، نشانههایی از جنگ طلبی خصمانه او همراه با باور دونکیشوتی به خودش است. بولتون، مثلی از به رخ کشیدن نرینگی است. اینکه هر لیبرالی که هدفش رهایی از ترامپ است، آماده احترام به او باشد، تعبیری از هزیان دوران ماست. هیچیک از مطالبی که از کتاب بولتون نقل شده، مرا به تعجب وا نمیدارد؛ نه هرج و مرج دولت، نه نازپروردگی دیکتاتورها به دست رئیس جمهور، و نه حتی اینکه ترامپ از چین خواسته از آمریکا محصولات کشاورزی بخرد تا احتمال انتخاب مجددش بالا برود. ضمن ادای احترام به یک میلیون اویغور در اردوگاههای کار اجباری چین، بولتون میگوید ترامپ حامی شی جینپینگ، رئیس جمهور چین است. ترامپ گفت شی باید در ساختن کمپهای کار اجباری پیش برود چراکه از نظر ترامپ، این دقیقاً کار صحیحی است که باید انجام شود. ما میدانیم که ترامپ، دیکتاتورها، از دیکتاتور مجارستان گرفته تا عربستان سعودی را دوست دارد. ما میدانیم که او حسرت قدرتهای اتوکراتیک شی و پوتین را میخورد. ما میدانیم پمپئو کسی است که بدترین غرایز ترامپ را در سطح بینالمللی عملی کرده است. اگر افشا، معنی فراتری از اضافه کردن اطلاعات پست به یک روایت جاافتاده نداشته باشد، در کتاب بولتون هیچگونه افشاگری وجود ندارد!
دیدگاه تان را بنویسید