گزارش «توسعه ایرانی» از دلایل سیاسی و نظامی آتشبس در غزه
همهچیز فدای انتخابات!
فرشاد گلزاری
تبادل آتش میان جهاد اسلامی و ریم صهیونیستی طی روزهای اخیر یکی از اخبار بسیار مهمی است که نمیتوان آن را تنها از منظر نظامی و امنیتی مورد بررسی قرار داد؛ بلکه ابعاد سیاسی آن به اندازهای مهم و مشخص است که تمام این فعل و انفعالهای میدانی را با خود به حاشیه میبرد. واقعیت این است که هیچکس فکر نمیکرد، رژیم صهیونیستی در این برهه از زمان دست به تحرکات میدانی آن هم در محیطی بزند که هماکنون از معامله قرن عصبانی هستند و از سوی دیگر تمام گذرگاههای آن توسط اسرائیل بسته شده است. کاملاً مشخص است که ما داریم در مورد غزه صحبت میکنیم؛ منطقهای که سالهاست از حیث اقتصادی در تحریمهای بیسابقه قرار دارد و از سوی دیگر تمام معابر ورود و خروجش صدها بار باز و بسته شده است. این روند فقط مختص به وضعیت فعلی نیست، بلکه از دههها پیش تاکنون این اتفاق مدام در حال تجدید شدن بوده است. در این وضعیت سوال این است که چرا ارتش اسرائیل اخیراً به این منطقه حمله نظامی کرده و باعث کشته شدن دو تن از عناصر گردانهای القدس (شاخه نظامی جهاد اسلامی) شده است؟
پذیرش آتشبس در غزه نشان میدهد که نتانیاهو به دنبال برقراری آرامش در آستانه انتخابات کنست است و از سوی دیگر میداند که اگر تندرویها را ادامه دهد بدون تردید باعث دور شدن اعرابی خواهد شد که به تازگی موجودیت تلآویو را پذیرفتهاند
موساد و طرح ترورهای جدید!
برای پاسخ به این موضوع نخست باید متوجه باشیم که چند روز پیش، «یوسی کوهن» رئیس سرویس اطلاعاتی موساد به قطر سفر کرده که بر اساس دادههای موجود و منتشر شده از سوی رسانههای اسرائیل و مطبوعات غربی او به دنبال آن است تا بتواند مقامات قطر را برای انتقال مجدد پول به غزه و تحویل آن به حماس پس از 30 مارس با خود هماهنگ کند. اما نکته اینجاست که پس از ورود کوهن به دوحه دو اتفاق مهم در عرصه میدانی رخ داده است؛ نخست، حمله به دمشق برای ترور یکی از فرماندهان جهاد اسلامی که در سوریه به سر میبرد و دوم حمله جنگندههای اسرائیل به غزه که درنهایت با آتشبس موقت به پایان رسید. این دو موضوع به خوبی نشان میدهد که یک سناریوی مهم در پشت پرده در حال رخ دادن است که پیمانکار اصلی آن کوهن و موساد به شمار میروند. برای تحلیل این سناریو باید به سابقه و کارنامه کوهن دقت کنیم. او در سال 2015 میلادی به ریاست موساد گمارده شد و به گفته بسیاری از رسانهها تخصص ویژهای در طراحی و اجرای انواع و اقسام ترورهای دور و نزدیک دارد تا جایی که بسیاری معتقدند ترور بها ابوالعطا (از فرماندهان ارشد گردانهای قدس) و همچنین اشخاص دیگری از رهبران و متخصصان فلسطینی که در آفریقا یا منطقه ترور شدهاند به کوهن مربوط میشود. حال که او در موساد است، شاهد این هستیم که موج ترورهای بُرد بلند و کوتاه اسرائیل علیه مقامات جهاد و حماس به اوج رسیده است اما باید توجه داشته باشید که این آخر قصه نیست.
بدون تردید کوهن در قطر با مقامات آمریکایی دیدار و مسائل نظامی و اطلاعاتی زیادی را با آنها بررسی کرده یا به اشتراک گذاشته است؛ به همین جهت نمیتوان سفر وی به دوحه را فقط یک سفر کاری با ماموریت نظامی و امنیتی دانست؛ بلکه به نظر میآید او در مورد معامله قرن و بحث عادیسازی روابط اسرائیل و اعراب فعال شده است. باید توجه داشت یکی از بندهای اصلی «معامله قرن»، مسئله عادیسازی روابط با کشورهای منطقه به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس است. براساس آنچه مقامات رژیم صهیونیستی غیرمستقیم به آن اشاره کردهاند پرونده عادیسازی روابط از زمان ریاست یوسی کوهن بر موساد به وی واگذار شده است و او طی دوره 5 ساله ریاستش تاکنون روابط سری دامنهداری با کشورهای حاشیه خلیج فارس برقرار کرده است. حالا در این مقطع که معامله قرن قرار است اجرایی شود، صهیونیستها به شدت به عادیسازی روابط نیاز دارند و طبیعی است که مسئول پرونده عادیسازی روابط باید در این ایام از همه مقامات دیگر رژیم صهیونیستی پرکارتر و فعالتر باشد!
بیبی، نگران انتخابات کنست؟!
در میان این وضعیت آنچه که نباید از قلم بیافتد، مساله انتخابات دور سوم کنست اسرائیل است. شکی وجود ندارد که نتانیاهو تا 12 اسفندماه که قرار است این انتخابات برگزار شود چندین بار از سوی مخالفانش تحت فشارهای مختلف قرار خواهد گرفت و به همین دلیل او باید سناریوهای مختلفی برای پدافند در مقابل این حملات داشته باشد. یکی از این سناریوها معامله قرن بود که نتانیاهو با تکیه بر آن قصد دارد نه تنها مخالفانش را به حاشیه براند بلکه به دنبال آن است تا بتواند افکار عمومی را در این زمینه با خود همراه کند. نخستوزیر اسرائیل پس از آنکه در دور دوم انتخابات کنست موفق به تشکیل کابینه نشد، سلسله سفرهای هدفمند و دیدارهای نقطهگذاری شده را در دستور کار خود قرار داد تا از این طریق علاوه بر مانور سیاسی و رسانهای، بتواند به افکار عمومی بفهماند که برای بقای آنها در حال رایزنی با مقامات و کشورهایی است که تا دیروز با آنها دشمن بودند!
همه معتقدند که سفر نتانیاهو و رقیب انتخاباتیاش از حزب آبی و سفید (بنی گانتس) به آمریکا و دیدارشان با ترامپ توانست تا حد زیادی وضعیت را به نفع او رقم بزند و پیروزیاش در انتخابات 12 اسفندماه را تضمین کند، اما باید توجه داشت که آنچه نتانیاهو را بیش از گذشته قوی میکند، بحث معامله قرن و خصوصاً عادیسازی روابط با کشورهای عربی است. از سوی دیگر اینکه دیده میشود آمریکاییها چند روز مانده به انتخابات تیم ترسیم و پاکسازی اراضی کرانه باختری برای الحاق آن به اراضی اشغالی را به اسرائیل میفرستند نشان میدهد که این موضوع (الحاق دره اردن و کرانه باختری) به یک موضوع ناموسی و حیثیتی برای نتایناهو در آستانه انتخابات دور سوم کنست تبدیل شده است؛ تا جایی که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی درباره احداث ۳۰۰۰ واحد مسکونی در قدس و نفتالی بنت، وزیر جنگ وی درباره احداث ۲۰۰۰ واحد مسکونی در شهرکهای کرانه باختری با تیم آمریکایی صحبت کردند و حتی گزارشهایی وجود دارد که نشان میدهد نتانیاهو درباره اتصال برق ۱۲ مرکز شهرکنشین و بنت درباره طرح ارتقای شهرکها در حرم ابراهیم در الخلیل با آمریکاییها رایزنی کردهاند!
بدون تردید کوهن در قطر با مقامات آمریکایی دیدار کرده است؛ به همین جهت نمیتوان سفر وی به دوحه را فقط یک سفر کاری با ماموریت نظامی و امنیتی دانست؛ بلکه به نظر میآید او در مورد معامله قرن و بحث عادیسازی روابط اسرائیل و اعراب فعال شده است
این موضوعات برای اولین بار است که در اسرائیل آن هم از سوی نخستوزیر آن پیگیری میشود؛ چراکه شاهرگ حیاتی سناریوی نتانیاهو و اسرائیل بحث شهرکسازیها و استقرار تمام یهودیان دنیا در این مناطق است. از سوی دیگر باید متوجه باشید که نتانیاهو بعد از حملات اخیر جهاد اسلامی که در پاسخ به تجاوز جنگندههای اسرائیل به غزه رخ داد، در کمتر از 24 ساعت دستور پذیرش آتشبس را داد. این موضوع نشان میدهد که او به دنبال برقراری آرامش در آستانه انتخابات کنست است و از سوی دیگر میداند که اگر تندرویها را ادامه دهد بدون تردید میتواند باعث دور شدن اعرابی شود که به تازگی موجودیت تلآویو را پذیرفتهاند. بنابراین آنچه در روزهای آینده و در وضعیت فعلی (حتی حمله جنگندههای اسرائیل به سوریه) شاهد خواهید بود، مجموعهای از مولفههای نظامی، امنیتی، سیاسی و حتی ژئوپلیتیکی است که تا 12 اسفند ممکن است روند نزولی به خود بگیرد، اما پس از پیروزی نتانیاهو مجدداً شیب صعودی آن را شاهد خواهیم بود.
دیدگاه تان را بنویسید