بررسی ابعاد به همریختگی داخلی آلمان و تاثیر آن بر آینده سیاسی مرکل
محاصرة بانوی آهنین
فرشاد گلزاری
آلمان به عنوان موتور محرک اتحادیه اروپا در سالهای اخیر کوشیده است تا به هر ترتیب که شده علاوه بر بهبود وضعیت داخلی خود بتواند نقش محوری در هدایت اتحادیه اروپایی را بازی کند. در این میان بدون تردید آنچه باعث شد آلمانها در این محور بتوانند نسبت به سایر کشورهای مستقر در قاره سبز نقشآفرینی بیشتری داشته باشند، صرفاً مسائل اقتصادی نبود. درست است که ژرمنها بیشترین ذخایر ارزی اروپا را به خود اختصاص دادهاند و اصالتاً نام صنعت با نام آلمان گره خورده، اما واقعیت این است که پتانسیل اقتصادی و تراز تجاری یکی از مهمترین مولفههایی است که در طول بیش از یک دهه گذشته توانسته آلمان را در صدرِ اروپا قرار بدهد و جایگاهی به آن اعطا کند که به حلالِ مشکلات اروپا بدل شود. اینکه دیده میشود آلمان در بحران اقتصادی اروپا که از سال 2007 تا 2012 و به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران تاکنون ادامه دارد، نقش کلیدی را ایفا میکند و پس از آن بحران مالیِ منطقه یورو را مدیریت میکند، به نوعی نشان میدهد که یک مدیریت قوی و مستحکم پشت این قضایا در جریان است. به عنوان نمونه همین چند سال پیش بود که جمهوری فدرال آلمان توانست پروندههای ورشکستگی مالی در یونان و ایتالیا و پس از آن پرتغال را مدیریت کند. اینکه تاکنون این بحرانها به قوت خود باقیست و حتی با بحران مهاجرت ادغام شد، موضوعی است که از حیث ماهوی اما و اگرهایی در آن نهفته است؛ اما به هر ترتیب این برلین بود که نگذاشت هر دو بحران (بحران مالی و بحران مهاجرت) به بالاترین حد خود برسد و به یک چالش عمیق تبدیل شود؛ گرچه بسیاری از مخالفان دولت و ساختار کنونی آلمان معتقدند که هر دو بحران از شکلی به شکل دیگر تبدیل شده و حتی جنبههای امنیتی آن در حال آشکار شدن است.
مرکل، از خیزش تا سقوط احتمالی!
اگر بخواهیم خیلی واضح و بدون حاشیه صحبت کنیم باید این نکته را ذکر کرد که تمام این روند مرهون وجود یک رهبر قدرتمند در برلین است که علاوه با نمایندگان بوندستاک (پارلمان آلمان) حتی رقبایش هم او را ستایش میکنند و آن کسی نیست جز «آنگلا مرکل». اینکه بسیاری از تحلیلگران حوزه اقتصاد و سیاست به همراه طیف عظیمی از مجلات، روزنامهها، اندیشکدهها و خبرگزاریهای مطرح جهان لقب بانوی آهنین را به مرکل دادند نشان میدهد که این سیاستمدارِ اهل هامبورگ، چم و خم سیاست و ریزهکاریهای آن را بهخوبی فراگرفته و حالا به قدرتمندترین زنِ تاریخ آلمان و دنیا تبدیل شده است. به یاد داریم که مرکل در سال 2005 میلادی زمانی که به عنوان صدراعظم آلمان بر صندلی قدرت تکیه زد، اروپا از حیث مالی حال و روز خوبی نداشت و همین موضوع باعث شد تا دور اول صدراعظمی وی با چالشی عظیم و البته خانمانسوز شروع شود؛ چراکه شاکله اقتصادی اروپا در دست آلمان بود و حالا مرکل باید به عنوان رهبر بزرگترین قطب صنعتی دنیا این بحران را حداقل در داخل آلمان مدیریت میکرد. او نه تنها توانست با سیاست ریاضت اقتصادی (که البته مخالفان جدی داشت) اوضاع آلمان را بهبود بدهد بلکه توانست همین مدل را در سراسر اروپا اجرایی کند و در اینجا بود که انتقادهای گستردهای از ناحیه کشورهای اروپای شرقی به وی وارد شد.
واقعیت این است که بسیاری از کشورهای اروپایی معتقد بودند مرکل همچنان دارای ژستِ تمدن آلمانی است و به نوعی میخواهد غرورِ به جا مانده از امپراطوری رایش را احیا کند. این وضعیت و انتقادها در برخی جاها بیاثر و البته غلط بود اما کمی بعد که بحران مهاجرت 2015 میلادی رخ عیان کرد و پناهجویان از سوریه، عراق، افغانستان و برخی از کشورهای آفریقایی همانند سیل به سمت اروپا روانه شدند، شاهد بودیم که این انتقادها به اوج خود رسید. آلمان به رهبری مرکل طرحی را مطرح کرد که بر اساس آن قرار شد کشورهای اروپایی براساس سهمیهای که برای آنها مشخص شده اقدام به جذب پناهجویان کنند و بسیاری از کشورهای اروپای شرقی مانند مجارستان و لهستان که دولتهای آنها به نوعی به طیف راست افراطی گرایش داشتند صریحاً این سیاست مرکل و همپیمانانش مانند اتریش، بلژیک، فرانسه، هلند و غیره را یک فاجعه خواندند. در این میان ایتالیا به عنوان نخستین مقصد و درگاه ورودی پناهندگان از آفریقا و خاورمیانه به اروپا هم با مشکل اقتصادی روبرو بود و دعوای آنها با برلین باعث شد تا صدها تن از پناهجویان در دریای اژه و همچنین آبهای سرزمینی این کشور غرق و کشته شوند. همین موضوع دقیقاً نقطهای بود که مرکل به چالش کشیده شد.
اینکه بسیاری از تحلیلگران حوزه اقتصاد و سیاست لقب بانوی آهنین را به مرکل دادند نشان میدهد که این سیاستمدارِ اهل هامبورگ، چم و خم سیاست و ریزهکاریهای آن را به خوبی فرا گرفته و حالا به قدرتمندترین زنِ تاریخ آلمان و دنیا تبدیل شده است
تیغِ راستافراطی بر گلوی برلین!
مهمترین رویداد این چند سال که باعث بارش انتقاد بر سر مرکل شد، مساله مهاجرین بود؛ چراکه همین موضوع به سرعت فضا را برای عرض اندام جناح راستافراطی و پوپولیستهای آلمان فراهم کرد و در نتیجه حزب آلترناتیو برای آلمان (AFD) توانست با خیزش غیرقابل باور در انتخابات اخیر کرسیهای زیادی را به خود اختصاص دهد. این خلا تا جایی ادامه پیدا کرد که همین چند روز پیش شاهد بودیم قانونگذاران ایالتی از حزب راست میانة منتسب به آنگلا مرکل به همراه نمایندگان حزب راست افراطی و ضد مهاجرتی آلترناتیو برای آلمان به انتخاب یک سیاستمدار لیبرال به اسم «توماس کمریش» به عنوان نخستوزیر رای دادند. همین موضوع موجب شد از پنجم فوریه تا به امروز هزاران معترض ضد فاشیست در ارفورت، مرکز ایالت تورینگن به خیابانها بیایند و علیه مرکل و حزب دموکرات مسیحی شعار بدهند. آنچه در این میان اوضاع را بیش از حد به هم ریخت و باعث به وجود آمدن به هم ریختگی سیاسی در اردوگاه مرکل و دموکرات مسیحیها شد، استعفای خانم «آنهگرت کرامپ کارنباوئر» از جانشینی آنگلا مرگل به عنوان رهبر حزب دموکرات مسیحی بود که همه را در بهت و حیرت شدید فروبرد. در همین راستا حزب سوسیالدموکرات آلمان اعلام کرد چنانچه «آنگلا مرکل»، صدراعظم این کشور، از سمتش کنار گذاشته شود، این حزب ممکن است از ائتلاف دولت خارج شود! این دقیقاً به معنای فروپاشی دولت ائتلافی آلمان به رهبری مرکل است که میتواند به ماه عسل حزب آلترناتیو برای آلمان تبدیل شود و همین موضوع باعث انباشت انتقادها علیه بانوی آهنینِ اروپا شده است.
حزب سوسیالدموکرات آلمان اعلام کرد چنانچه «آنگلا مرکل»، صدراعظم این کشور، از سمتش کنار گذاشته شود، این حزب ممکن است از ائتلاف دولت خارج شود؛ این دقیقاً به معنای فروپاشی دولت ائتلافی آلمان به رهبری مرکل است
موضوع دیگری که باعث شد فضای منفی سیاسی علیه مرکل تقویت شود و حتی فاز امنیتی به خود بگیرد، دستگیری ۱۲ نفر به ظن تاسیس و حمایت از یک سازمان تروریستی با درونمایه راستافراطی بود که هدفشان برنامهریزی برای حمله به سیاستمداران، مسلمانان و خصوصاً پناهجویان بوده است. بعد از تحقیقات و بازرسی از منازل آنها، مقادیر زیادی سلاح و مهمات کشف شده که این خبر مانند بمب در افکار عمومی و رسانههای آلمان منفجر و باعث شد تا مجدداً سیاستهای مرکل در مورد جذب پناهجویان به باد انتقاد گرفته شود؛ چراکه جنبشهای نئونازیسم و نئوفاشیسم هم از حرکت راستگراهای افراطی برای ترور و خرابکاری استقبال کردهاند. به هر ترتیب این وضعیت به خوبی نشان میدهد که مرکل بهرغم موفقیتهای پی در پی در عرصه اقتصادی و سیاسی، زیر فشار بیسابقه قرار دارد. از سوی دیگر آینده رهبری حزب دموکرات مسیحی در هالهای از ابهام قرار دارد و همین موضوع میتواند جایگاه بینظیر آلمان در اتحادیه اروپایی را با مشکلات جدی روبرو کند؛ چراکه مرکل در محاصره مخالفان قرار گرفته است!
دیدگاه تان را بنویسید