توماس فریدمن در نیویورکتایمز بررسی کرد
حذف بنسلمان و ادامه اصلاح عربسـتان
نمیتوان ذرهای باور کرد که چنین جنایتی یک اقدام خودسرانه باشد و محمد بنسلمان، حاکم قاطع عربستان سعودی، کسی که در همه موضوعات دستی دارد، از این جریان اطلاع قبلی نداشته باشد، اگر بیشتر از دیگران نداند حتی اگر بنسلمان به زیر کشیده شود، اگر میاندیشید کسی میتواند به مقابله با۱۰۰ عضو زیرک و بیشرم سعودی علیه فشار بر رانندگی زنان بپردازد و پلیس اسلامی را از خیابان جمع کند و سینماها را دوباره باز کند، در اشتباه هستید
سیدمحمد میرزامحمدزاده
توماس فریدمن، ستوننویس روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز در تحلیل رفتارهای اخیر در مورد قتل جمال خاشقجی، روزنامهنگار منتقد سعودی، نوشت: من در مورد ماجرای خاشقجی 3 نکته دارم. اول آنکه نمیتوان تصور کرد، فردی که صرفا خواستار اصلاح شفاف و کاملتر دولت کشورش است، به سادگی در خفای کنسولگری سعودی در استامبول، از سوی تیم ضربت سعودی که براساس گزارشها مجهز به اره برای بریدن استخوان بودند، به قتل برسد. شرارت و ذلت نهفته در این اقدام، منزجر کننده است.
دوم آنکه نمیتوان ذرهای باور کرد که چنین جنایتی یک اقدام خودسرانه باشد و محمد بنسلمان، حاکم قاطع عربستان سعودی، کسی که در همه موضوعات دستی دارد، از این جریان اطلاع قبلی نداشته باشد، اگر بیشتر از دیگران نداند. ضمن اینکه من نه به عنوان یک خبرنگار بلکه به عنوان یک شهروند آمریکا، وقتی میبینیم رئیسجمهور و وزیر امور خارجه کشورم با مقامات سعودی برای لاپوشانی این ماجرا همکاری میکنند، احساس بدی پیدا میکنم. تبعات بلند مدت این اقدام برای هر خبرنگار یا منتقد سیاسی مورد تبعید، دلسرد کننده است. با این وجود فکر نمیکنم که مقامات آمریکا بتوانند به راحتی با چنین موضعی قسر در بروند.
بر این اساس به نقطه نظر سوم میرسم: آمریکا چطور باید منافع و ارزشهای مردم کشورش را پیش ببرد؟ از نظر من، بهترین راه برای پاسخ دادن به این سوال نگاه به مبانی است. همیشه میدانستم اقدامات اصلاحگرانه محمد بنسلمان دست نیافتنی است، اما همواره به دنبال چنین موفقیتی بودم و در همین حال به یک دلیل خاص، همواره به دولت ترامپ هشدار میدادم که خطقرمزهایی برای بخشهای تاریک شخصیت بنسلمان ترسیم کند. من با شخصیت محمد بنسلمان مشکلی ندارم. به شخصه اهمیتی نمیدهم که بنسلمان عربستان را رهبری کند یا هر کسی دیگر...
باید تعریف خودم از مهمترین منافع ملی مردم آمریکا در عربستان سعودی پس از حادثه 11 سپتامبر را تشریح کنم. این منافع نه نفت است، نه فروش سلاح یا حتی ایستادگی در مقابل ایران. در واقع تعریف من از منافع ملی مردم آمریکا در عربستان، اصلاح مذهب اسلامی است که صرفا میتواند از عربستان سعودی به عنوان خانه مقدسترین شهرهای مکه و مدینه، شروع شود.
به صورت کاملا اتفاقی اولین کار من به عنوان خبرنگار خارجی، در سال 1979 در بیروت آغاز شد. اولین گزارشهای برجستهام دو گزارش، اولی مربوط به انقلاب ایران و دومی تصرف مسجد جامع مکه از سوی یک اصولگرای تندرو سعودی بود؛ واعظی افراطی که مدعی بود اعضای خانواده آلسعود فاسد، زنباره و غربگرا هستند.
تصرف مکه موجب ترس خانواده حاکم سعودی شد. بر همین اساس در سال 1979 میلادی (1357) برای تثبیت اعتبار مذهبی و دفاع از خود، دست به اقدامات مذهبی اصولگرایانه زد و به روحانیون خود اجازه داد، مراقبتهای مذهبی سختتری را در جامعه اعمال کنند و صادرات مذهب خشک سلفی را فرای مرزهای اسلام توسعه دهند. اینکار با پولهای نفت گرانتر با ساخت مسجد و مدرسه در لبنان گرفته تا اندونزی و از مراکش تا کابل صورت گرفت.
چنین رویکردی تأثیر منفی بر تحصیل، حقوق زنان و آزادی سیاسی در جهان اسلام عرب گذاشت و از کنار آن افراطیترین نسخه مذهب اسلام، یعنی سلفی جهادگرا منشعب شد که عاملان حادثه 11 سپتامبر و داعش از آن نشأت گرفتهاند.
به عقیده من حادثه 11 سپتامبر 2011 (تخریب برجهای دوقلوی آمریکا) بدترین اتفاقی بود که در طول عمر من برای آمریکا روی داد.
ما میتوانیم از همه حملات آمریکا، حمله به افغانستان، عراق، جنگ جهانی علیه تروریسم، وزارت امنیت داخلی به عنوان واکنش صحیح، دفاع کنیم اما نمیتوان بهای این حملات را نادیده بگیریم.
جان هزاران نفر و 2 تریلیون دلار سرمایه را در این جنگها برای خنثی کردن تهدیدات مسلمانان افراطی از القاعده گرفته تا داعش، به باد دادیم؛ دلارهایی که میتوانست در جای بهتری برای نیازهای جامعه آمریکا به کار گرفته شوند.
از نظر نگارنده، ریشه حادثه 11 سپتامبر از دل دو معامله وحشتناک بیرون آمده است. اولی معامله بین خانواده حاکم سعودی و پایگاه مذهبی عربستان است، جایی که طرفین با یکدیگر جور هستند. توافق دیگر، توافق خودخواهانه آمریکا با سعودیها است. توافقی با این مضمون: هی دوستان! نفت بیشتر بیرون بکشید، قیمتها را پایین نگه دارید و با صهیونیستها زیاد سر و کله نزنید و در ازای آن هر کار دلتان میخواهد بکنید. هر موعظه تنفر برانگیزی که میخواهید در مساجدتان فریاد بزنید و با زنان هر طور که تمایل دارید، رفتار کنید.
در حادثه 11 سپتامبر ما ضربه چیزی را خوردیم که در جهان جاری بود. به همین دلیل از زمان حادثه 11 سپتامبر در این ستون، همواره رهبران سعودی به دلیل عدم اصلاح نسخه اسلامیشان که لازمه آن مدرنیزه کردن جامعه و اقتصاد نیز هست، مورد انتقاد قرار گرفتهاند. مذهبیون افراطی شاید دستگیر شوند، اما رهبران سعودی هیچوقت خود را درگیر جنگ افکار عمومی نمیکنند.
چیزی که در مورد محمد بنسلمان چشمم را گرفت و من را بسیار امیدوار کرد، اشتیاق موقت او برای درگیر شدن در جنگ ایدهها علیه تندروهای مذهبی کشورش و اظهار آن به صورت عمومی بود. او کاملا عیان اظهار کرد که اسلام ناب، تحمل عقاید دیگران و توانمندسازی زنان و روی گشاده نسبت به ایدههای جدید است و گفت: ننویسید که ما در حال تفسیر جدید اسلام هستیم، بلکه ما در حال بازگرداندن اسلام به اصلش هستیم.
به نظر میرسید که بنسلمان هدف جایگزینی افراد ملیگرای سکولار سعودی را به جای اصولگرایان اسلام سعودی و روحانیونش به عنوان منابع دست اول مشروعیت رژیم در سر دارد، کسی که به طور قطع عقاید ضدایرانی و ضد قطری داشته باشد.
شاید همه این ایدهها صحنهسازی بنسلمان برای جذب حمایت غرب بود. اما بسیاری از سعودیهای جوان که من با آنها صحبت کردم، فکر میکردند که این ایدهها واقعی است و به آن ابراز تمایل میکردند. عربستان سعودی که به دلیل صادرات سمیترین گروههای اسلامگرای جهادی که آمریکا و کل دنیا را متأثر کرد، مورد سوال بود، حالا با محمد بنسلمان در حال انجام کاری بود که واقعا امیدوارکننده به نظر میرسید.
دنیس راس، کهنه سرباز آمریکایی و رایزن آمریکا در خاورمیانه، در مقالهای که اخیرا برای واشنگتن پست نوشته بود، عنوان کرد: انتصاب محمد العیسی به عنوان رئیس سازمان مردم نهاد لیگ جهانی اسلام، از سوی محمد بنسلمان، در واقع پیامی قوی در رد دیدگاههای رادیکال آموزههای اسلامی است. بازدید او از موزه هولوکاست آمریکا، تعهد او برای مذاکرات تقریب عقاید و خواست او برای صلح در واقع حاکی از استقلال وی از پیشینیانش است.
اما حالا خون جمال بر دستان محمد بنسلمان است. آیا ما هم باید همچون ترامپ این موضوع را نادیده بگیریم؟ البته که نه و در واقع نباید نادیده بگیریم.
به عقیده من تفکرات امیدوارکننده بنسلمان، هر چقدر که از دید دیگران تاکنون در زمینه اجتماعی، اقتصادی یا مذهبی محقق شده یا نشده باشد، دیگر تمام شدهاند. او بدون عذر خواهی قابل ارجاع و مستقل، به دلیل ناپدیدی یا قتل احتمالی جمال، خود را آلوده کرده است. شاید بنسلمان بتواند در عربستان در قدرت بماند، اما کل برنامه اصلاحی او نیازمند سرمایهگذاری مستقیم خارجی است و در چند ماه گذشته نه تنها پولی به عربستان تزریق نشده، بلکه از آن خارج نیز شده است و این اوضاع را بدتر میکند.
البته هرچند که من عواقب حادثه کشتار میدان تیانآنمن را در چین پوشش خبری دادم و میدانم که حافظه تاریخی اقتصاد ضعیف است، اما عربستان سعودی، چین نیست. حماقتی بسیار بیشتر از تصور در دولت بنسلمان نهفته است که نمیگذارد امروز سرمایهگذاران متعددی را در بلند مدت جذب کند و این موضوع بسیار ناامید کننده است و هرگونه امیدی برای اصلاح در آینده را نابود میکند.
موضوع از جنبه دیگر پیچیدهتر میشود. حتی اگر محمد بنسلمان به زیر کشیده شود، اگر فکر میکنید کسی میتواند به مقابله با100 عضو زیرک و بیشرم سلطنت سعودی علیه فشار بر رانندگی زنان بپردازد و پلیس اسلامی را از خیابان جمع کند و سینماها را دوباره باز کند، در اشتباه هستید. چنین کسی وجود ندارد، همه این اصلاحات با مخالفت شدید رهبران سنتی مواجه بود. اینجا دانمارک نیست و بدون جامعه باز و اصلاحات اقتصادی و مذهبی، عربستان سعودی به راحتی میتواند یک دولت شکستخورده باشد. به یاد داشته باشید که عربستان سعودی یکی از مبدأهای اعضای جوان داعش بود.
و اگر شما میدانستید که شاهزاده بنسلمان ابعاد شخصیتی تاریک داشت، باید ریشههای آن را درون سلطنت سعودی جستجو کنید. آنجا افرادی را با ریشهای بلند مییابید که با زبان انگلیسی آشنایی ندارند و آشفتهترین افکار را علیه شیعیان، یهودیان، مسیحیان، هندوها، آمریکاییها و کلا غرب در سر دارند و باور کنید همین حالا در حال تحسین جریان قتل جمال هستند.
خب حالا آمریکا چه کار میکند؟ من جواب واضحی برای این سوال ندارم. وضعیتی آشفته است. من تنها میدانم که ما باید محمد بنسلمان را برای این اتفاق محکوم کنیم بدون آنکه با حمله به همه مردم سعودی، منطقه را ناپایدار کنیم. همچنین باید از ادامه روند اصلاحات اجتماعی/مذهبی در عربستان سعودی مطمئن شویم. فرق نمیکند که چه کسی در آنجا به قدرت برسد، چنین اصلاحاتی به منافع ملی آمریکا مرتبط است.
اما نمیتوان حماقت را اصلاح کرد و وقتی یکی از متحدان ما نمایشی احمقانه همچون کاری که سعودیها ظاهرا در استانبول انجام دادهاند، به اجرا میگذارد، هیچ راهکار سادهای برای اصلاح آن نیست. اما ممکن است ترامپ با انتخاب سفیر برای عربستان این کار را انجام دهد، کاری که قبلا انجام نداده بود.
دیدگاه تان را بنویسید