تیم ملی شاید به «دایی بازیکن» احتیاج داشته باشد، اما قطعا به «دایی مربی» نیاز ندارد!
به سود هیچکس
به جز زیدان، مورینیو و سایر نامهای خیالی که در اطراف نیمکت تیم ملی شنیده میشوند، «علی دایی» پرتکرارترین اسم در بین گزینههای احتمالی هدایت تیم ملی است. در ماههای گذشته خبرهای زیادی در مورد نشستن شهریار روی نیمکت تیم ملی به گوش رسیده بود و این زمزمهها حالا جدیتر از همیشه به نظر میرسند. البته که قرار نیست دایی به خاطر شکست در دوره قبلی حضورش در تیم ملی، هیچوقت شانسی برای هدایت دوباره این تیم نداشته باشد اما آیا نسبت به ۹ سال قبل، این مربی پیشرفت چشمگیری در کارش داشته است؟
آریا رهنورد
مدتی بسیار کوتاه بعد از خداحافظی از فوتبال، علی دایی به شکل ناباورانهای سرمربی تیم ملی شد. او به عنوان مربی-بازیکن، با سایپا به قهرمانی لیگ برتر رسیده بود اما خیلیها بخش مهمی از این دستاورد را مربوط به ورنر لورانت، سرمربی نارنجیها در شروع فصل میدانستند. شهریار هنوز محک جدی نخورده بود و به عنوان یک مربی، باید آزمونهای سخت زیادی را پشت سر میگذاشت اما فدراسیون فوتبال که مدتها با مربیان خارجی مذاکره کرده بود، سرانجام دایی را در عین بیتجربگی روی نیمکت تیم ملی نشاند. حضور دایی در این تیم، به معنای خداحافظی موقت علی کریمی و چند بازیکن پرتجربه دیگر بود که رابطه چندان خوبی با شهریار نداشتند. تیم دایی که خالی از ستاره شده بود، با سه پیروزی و سه تساوی از مرحله اول مقدماتی جام جهانی عبور کرد. تساوی در زمین عربستان و پیروزی خانگی برابر کرهجنوبی، شروع درخشانی را برای تیم دایی در مرحله نهایی دور مقدماتی جام جهانی رقم زد اما پس از تساوی دشوار در زمین امارات، اوضاع دیگر برای این مربی مثل سابق نشد. شهریار و تیمش در تهران تنها یک امتیاز از کرهجنوبی گرفتند و سپس در آزادی مقابل عربستان، یک شکست دردناک را تجربه کردند. در واقع ایران از پنج بازی اول، تنها 6 امتیاز گرفت و در سه بازی آخر نیز باید به کرهشمالی و کرهجنوبی سفر میکرد. این تیم برای صعود در سه دیدار نهایی به معجزهای نیاز داشت که با افشین قطبی محقق نشد. در گروه پنج تیمهای که دو تیم آن به صورت مستقیم راهی جام جهانی میشدند و تیم سوم به پلیآف میرفت، ایران روی سکوی چهارم ایستاد و جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی را از دست داد. شهریار برای مدتها در مورد اتفاقات مربوط به تیم ملی سکوت کرد اما در ژست طلبکارانه همیشگی به میدان برگشت و هیچوقت نپذیرفت که قبول کردن پیشنهاد هدایت تیم ملی در آن مقطع زمانی، چیزی به جز یک اشتباه بزرگ نبوده است.
محبوبیت و پایگاه اجتماعی، رساندن کمکهای مردمی به زلزلهزدهها و انتقاد از وضع وجود، به اندازه کافی برای نشاندن یک سرمربی روی نیمکت تیم ملی متقاعدکننده نخواهند بود
چند ماه بعد از پایان ناامیدکننده مربیگری در تیم ملی، دایی هدایت پرسپولیس را بر عهده گرفت. او در دو فصل با قرمزها دو بار قهرمان جام حذفی شد اما در لیگ برتر، هرگز حرفی برای گفتن نداشت. اختلافنظر شدید با حبیب کاشانی، در نهایت پایان کار این مربی در باشگاه را به دنبال داشت اما او بعد از مدتی حضور در راهآهن، دوباره به پرسپولیس برگشت. در لیگ سیزدهم، قرمزها فاصله زیادی با قهرمانی نداشتند اما با توقف در هفته ماقبل پایانی مقابل راهآهن، صدر جدول را از دست دادند و نتوانستند قهرمانی لیگ را از آن خودشان کنند. تنها چند هفته بعد از شروع لیگ چهاردهم، دایی با یک سناریوی عجیب از پرسپولیس برکنار شد. صبا، نفت تهران و سایپا تیمهای بعدی این مربی به شمار میرفتند. مردی که به تمام کردن فصل در میانه جدول راضی بود و تنها برای بردن جام حذفی میجنگید. شهریار با نفت تهران، قهرمان جام حذفی شد اما همین فصل روی نیمکت سایپا، در مرحله نیمهنهایی جام حذفی قافیه را به داماش دسته دومی واگذار کرد. او یک بار با قهرمان کردن سایپا به نیمکت تیم ملی رسید اما حالا چه اتفاق درخشانی برای این مربی رخ داده که او را سزاوار نیمکت مهمترین تیم فوتبال در ایران نشان بدهد؟ محبوبیت و پایگاه اجتماعی، رساندن کمکهای مردمی به زلزلهزدهها و انتقاد از وضع وجود، به اندازه کافی برای نشاندن یک سرمربی روی نیمکت تیم ملی متقاعدکننده نخواهند بود. شاید ایران در مقطع فعلی در ترکیب اصلیاش به بازیکنی شبیه دایی نیاز داشته باشد اما برای نتیجه گرفتن در آینده، این تیم یک مربی به مراتب بزرگتر از شهریار میخواهد. به ویژه حالا که انتظارها نیز از این تیم در دوران کیروش بسیار بالا رفته است.
علی دایی هنوز هم تاکید دارد که برکناریاش از تیم ملی یک تصمیم سیاسی بوده اما شهریار نباید فراموش کند که انتخاب شدنش به عنوان سرمربی تیم ملی نیز از سوی یک چهره سیاسی به فدراسیون فوتبال توصیه شده بود. نشستن او روی نیمکت در شرایط فعلی، نه به سود خود این مربی به نظر میرسد و نه به نفع فوتبال ایران است. یک شکست بزرگ دیگر، میتواند دوران مربیگری شهریار را برای همیشه به اتمام برساند. او در چند فصل گذشته همواره سرمربی تیمهای بدون هوادار بوده و برای مواجهه با هیاهوی تیم ملی آماده به نظر نمیرسد. باید پذیرفت که دایی به لحاظ فنی قابل مقایسه با چهرهای مثل کیروش نیست و حداقل در این مقطع، نخواهد توانست که از زیر این سایه بزرگ خارج شود.
دیدگاه تان را بنویسید