دیگو و رویاهای برآورده شده پس از مرگ
یک روح شاد!
آریا طاری
شاید عجیب باشد اما رویاهای بزرگ دیگو مارادونا کمی بعد از مرگ اسطوره تاریخساز آرژانتینی تکرار شدند. آرژانتین برای سومین بار قهرمان دنیا شد، آن هم در حالی که آخرین قهرمانیاش را با مارادونا به دست آورده بود. ناپولی هم برای سومین بار قهرمان سری آ شد، آن هم در حالی که آخرین قهرمانیاش را با مارادونا به دست آورده بود. انگار واقعا یک نفر آن بالا مراقب این دو تیم بود. یک نفر که اسمش دیگو آرماندو مارادونا است. اسطورهای که انگار، هنوز هم زنده است.
جشن، با یک هفته تاخیر
ناپولی میتوانست یک هفته زودتر در خانه، جشن قهرمانی بگیرد اما گل تساوی بدموقع حریف، همه چیز را یک هفته به تاخیر انداخت. با این حال ورزشگاه دیگو آرماندو مارادونا حتی بدون حضور بازیکنان ناپولی نیز پر از جمعیت بود. ناپولی در زمین حریف بازی میکرد و تماشاگران این تیم روی صفحههای بزرگ نمایشگر در ورزشگاه خانگی بازی را از نزدیک میدیدند. ورزشگاه بعد از گل تساوی ویکتور اوسیمن منفجر شد و سرانجام هم ناپلیها جام را به دست آوردند. همه آنها میدانستند که تیمشان قهرمان خواهد شد. حتی مطمئن بودند که اولین قهرمان پنج لیگ معتبر اروپایی در این فصل خودشان هستند. با این حال در آن لحظه به خصوص اصلا نمیشد احساسات را کنترل کرد. این اولین قهرمانی ناپولی در سری آ بعد از سال 1990 بود. خیلی از طرفداران این تیم، اصلا در آن تاریخ متولد نشده بودند. آنهایی هم که این قهرمانی را به خاطر داشتند، دیگر خیلی چیزها را از یاد برده بودند. این لحظه تاریخی اما دوباره از راه رسید و ناپل، شهر تاریخ، پیتزا و مارادونا، غرق در هیجان و غرور شد.
انقلاب تابستانی
این بنای باشکوه چطور ساخته شد؟ این تیم رویایی چطور شکل گرفت؟ ناپلیها در این فصل، یک تجربه خاص را پشت سر گذاشتند. در چند سال گذشته میانگین سنی تیم بالا رفته بود و آبیهای جنوب ایتالیا، به یک انقلاب اساسی نیاز داشتند. آنها این کار را خیلی خوب انجام دادند. در همین تابستان، لورنزو اینسنیه به تورنتو رفت، میلیک به مارسی پیوست، دریس مرتنز به گالاتاسرای ملحق شد و کالیدو کولیبالی هم به چلسی پیوست. در حقیقت ناپولی تغییر نسل داد و با یک نسل از ستارههای مهمش خداحافظی کرد. به فهرست این نفرات جداشده باید چند اسم دیگر هم اضافه کرد. نامهایی مثل داوید اوسپینا، فابین روییز و فوزی غلام. نقشه ناپولی اما برای ساختن یک تیم جدید، فوقالعاده به نظر میرسید. باشگاه ماتیاس اولیورا را از ختافه جذب کرد، آندره انگیسا را از فولام گرفت و او را در قلب خط میانی قرار داد. اوج خریدهای آنها خیویچا کواراتسخالیا بود. ستارهای که از دینامو باتومی گرجستان جذب شد و درخششی فراتر از حد انتظار در سری آ داشت. کیم مین جائه هم از فنرباغچه آمد و به خوبی توانست جای کولیبالی را در این تیم پر کند. جیووانی سیمئونه، جیاکومه راسپادوری و تانگی اندومبله هم خریدهای مهمی برای این باشگاه به شمار میرفتند. ناپولی انگار، راه را پیدا کرده بود. تیمی که در 15 هفته اول این فصل، 13 بار برنده شد و فاصلهای معنادار با رقبا به وجود آورد. این بار دیگر خبری از لغزش و ناامیدی نبود. این بار دیگر آنها میدانستند که فقط با بردن تاج و تخت راضی خواهند شد.
محکم مثل لوچیانو
راه درست همیشه جواب میدهد. حتی شاید دیر اما جواب میدهد. این داستان لوچیانو اسپالتی است. خیلیها او را از سالهای درخشانش در رم میشناسند. مردی که تیم بسیار خوبی برای گرگها ساخته بود. تیمی که دو بار قهرمان کوپاایتالیا شد اما در حدی نبود که لیگ را ببرد. اسپالتی در رم بسیار محبوب بود اما معمولا رابطه خوبی با توتی نداشت و همین مساله روی پروژهاش تاثیر زیادی گذاشت. او از ایتالیا رفت، سرمربی باشگاه زنیت روسیه شد و در این تیم هم موفق نشان داد. اتفاقی که موجب شد این مربی دوباره به ایتالیا و رم برگردد. او برای یک فصل هم سرمربی اینتر بود اما نتوانست کار را در این باشگاه به خوبی پیش ببرد. وقتی خبر پیوستن او به ناپولی منتشر شد، خیلیها در این مورد تردید داشتند. حتی وقتی این تیم فصل را عالی شروع کرد، بعضیها معتقد بودند مثل همیشه در هفتههای پایانی بحران به سراغ این مربی میآید. او اما تیمی ساخته بود که حتی چند نتیجه بد در هفتههای اخیر، قهرمانیاش را تحت تاثیر قرار نداد.
رویایی که باقی ماند
این فصل برای ناپولی به بهترین شکل تمام شد اما یک حسرت هم برای این تیم باقی گذاشت. اینکه آنها با کمی خوششانسی میتوانستند از میلان عبور کنند و به نیمهنهایی و حتی شاید فینال اروپا برسند. اینکه بهترین تیم ایتالیایی این فصل سهمی از نیمهنهایی تمام ایتالیایی لیگ قهرمانان ندارد، کمی دور از انتظار به نظر میرسد. شاید این رویایی باشد که آنها برای فصل آینده به آن فکر میکنند. یک انگیزه برای تشنه ماندن و حریص بودن.
دیدگاه تان را بنویسید