سکوت رییس سابق فدراسیون شکست؛ طلبکار تاریخ، بدهکار فوتبال!
سکوت شهابالدین عزیزی خادم بالاخره شکسته شده و او این روزها حضور پررنگی در تلویزیون دارد. ظاهرا نوع مواجهه مهدی تاج با صداوسیما نیز موجب شد که رئیس سابق فدراسیون ناگهان در برنامههای تلویزیونی حضور پیدا کند.
به هر حال روند برکناری عزیزی خادم در نوع خودش روند عجیبی بوده اما این دلیل خوبی برای تطهیر عملکرد او در قامت رئیس فدراسیون فوتبال نبود. او این روزها مدام به سراغ روایتهای یکطرفهای در خصوص فوتبال میرود اما بد نیست که این روایت را کمی اصلاح کنیم و واقعیتهای دوران ریاست این مدیر را از نمای نزدیک ببینیم.
اول از همه، او علاقه زیادی دارد که مدام در مورد نتایج درخشان تیم ملی در زمان اسکوچیچ حرف بزند اما حتی آوردن اسکو به فوتبال ایران نیز تصمیم این مدیر نبود. این تصمیمی بود که در دوران سرپرستی حیدر بهاروند گرفته شد. عزیزی خادم نهتنها تقویتکننده مرد کروات و تیمش نبود، بلکه یکی از دلایل کلیدی تضعیف او در فوتبال ایران به شمار میرفت.
وقتی تیم ملی از چهار برد حساس در مرحله سرنوشتساز انتخابی به ایران برگشت، عزیزی خادم به جای تمجید از عملکرد اسکوچیچ، با تردید زیادی در مورد او حرف زد. اتفاقی که موجب شد جایگاه این مربی در تیم ملی و به خصوص در بین شاگردانش تضعیف شود. او هرگز یک رئیس مقتدر برای فدراسیون نبود و نمیتوانست یکپارچگی را در تیم ملی پیاده کند.
اتفاق عجیب دیگری که در دوران این مدیر در فدراسیون مدام تکرار میشد، اشاره به «خوبان عالم» و نقش آنها در پیروزیهای تیم ملی بود. عزیزی خادم رسما نتایج تیم ملی را به مسائلی بیرون از زمین فوتبال گره زده بود و حتی هراسی از مطرح کردن این ماجرا در رسانهها نیز نداشت. او عملا فوتبال را کنار گذاشته بود و به داستانهایی دیگر میپرداخت. داستانهایی که در ضدیت کامل با روح و شعائر فوتبال بودند.
به لحاظ اقتصادی نیز عملکرد عزیزی خادم افتضاح به نظر میرسید. او با وعدههایی مثل درآمد هزار میلیارد تومانی روی کار آمد اما به جز امضای چند قرارداد کمارزش با چند فعال اقتصادی، کار خاص دیگری انجام نداد. او در درجه اول، مغلوب وعدههای بزرگ خودش شد.
حتی آوردن وی.ای.آر به فوتبال نیز در دوران او دردسرساز بود. چراکه این کار فقط برای یک بازی تیم ملی رخ داد اما چیزی فراتر از یک آزمایش نبود و همان آزمایش نیز بحرانساز شد. عزیزی خادم علاقه زیادی دارد که در نقش یک طلبکار تاریخی فرو برود اما خود او بیشتر از هر کسی، بدهکار فوتبال است.
این مدیر فرصت خوبی داشت تا مشکلات فوتبال را حل کند و مسائل بزرگ را در جهت اصلاح قرار بدهد اما هرگز نتوانست قدم مثبتی بردارد و در نهایت نیز چارهای به جز برکناری در مسیرش نبود. او حالا بعد از مدتها سکوت برگشته اما بعید است که از سوی جامعه فوتبال ایران پذیرفته شود. چراکه به نظر میرسد هیچکس در فوتبال ایران، علاقهای به سبک کاری او ندارد و خوبان عالم با نفس گرمشان نیز از قدرت لازم برای حفظ او در جایگاه ریاست برخوردار نبودهاند!
دیدگاه تان را بنویسید