مردی که سر جای خودش نیست
تیم ملی بدسرپرست!
آریا طاری
در مورد تیم ملی ایران یک حقیقت انکارنشدنی وجود دارد. تیم ملی در اوج آشفتگی، تضاد و مشکلات بزرگ به جام جهانی میرسد. تیمی که هنوز نه برنامه اردویی مشخصی دارد و نه همه رقبای تدارکاتیاش را شناخته است. یکی از دلایل بسیار مهمی که در مورد از دست رفتن اقبال عمومی نسبت به اسکوچیچ با وجود نتایج نسبتا خوب او در تیم مدام تکرار میشود، عدم توانایی کافی در مدیریت بازیکنان در اردوی تیم ملی است. سرمربی کروات تیم ملی بارها به این خاطر مورد سرزنش قرار گرفته اما آیا در فوتبال حرفهای، چنین مسئولیتی اساسا بر عهده سرمربی است؟
مافیا بازی کردن ستارههای تیم ملی تا حوالی صبح، اخیرا به دلیلی برای انتقاد از اسکوچیچ تبدیل شده اما این مساله به جز کاریزمای سرمربی، حرفهایگری بازیکنان تیم و اقتدار مدیران آن را نیز زیر سوال میبرد. اگر قرار است مربی همه چیزها را در اردوی تیم هماهنگ کند، اساسا چرا پستی به عنوان «سرپرست» در این تیم تعریف شده است؟ حمید استیلی «مدیر» تیم ملی است و شنیده میشود که برای این پست حقوقی بسیار سنگین دریافت میکند اما آقای مدیر در ملتهبترین روزهای تیم ملی کجاست و چه کاری انجام میدهد؟ چرا وقتی ستارههای تیم ملی اینچنین روبهروی هم ایستادهاند، شخصی مثل حمید استیلی مشغول رفتن به جزیره کیش برای شرکت در مراسم افتتاحیه یک کافه است؟ او چطور به خودش اجازه میدهد با برچسب مدیر تیم ملی، به مراسم یک باشگاه ورزشی لاکچری و پرحاشیه در تهران برود؟ آیا فدراسیون فوتبال نباید نظارتی روی این موارد داشته باشد؟ اوج واکنشهای استیلی در این مدت، چند جمله بسیار کوتاه و ضعیف در محکوم کردن جنگ اینستاگرامی بازیکنان بوده است. خسته نباشید بزرگوار! زیاد هم به خودتان زحمت ندهید و بیش از حد تلاش نکنید. این همه فداکاری و زحمت برای تیم ملی هم لازم نیست. اینهمه «اقتدار» و کاریزما را هم یک جا نشان ندهید و باقیاش را برای بعدا بگذارید. حقیقتا توصیه شما به ستارههای تیم ملی و حرفشنوی(!) آنها از شما، این روزها زبانزد خاص و عام شده است.
پست سرپرستی در تیم ملی در دوران کارلوس کیروش اهمیتش را از دست داد. کیروش آگاهانه این جایگاه را تنزل داد. چراکه دوست داشت همه کارها را خودش انجام بدهد. در آن دوران، کارلوس حتی قراردادهای کمپهای تمرینی تیم ملی را خودش میبست و هیچکس در فدراسیون جرات نداشت از او بپرسد که با چه شرایطی زیر بار قراردادی یک و نیم میلیون یورویی برای یک کمپ تمرینی رفته است. حتی بعد از کیروش هم این پست دیگر به جایگاه سابقش برنگشت. انتخاب فردی که بیشتر از فوتبال با «چلوکباب» شناخته میشد، اوضاع را بدتر کرد و حالا هم حمید استیلی اصلا توانایی مدیریت و کنترل تیم را ندارد. جالب اینکه در جلسه آخر کمیته فنی، انبوهی از مسائل درون خانوادگی و رازهای تیم فاش شدهاند و تنها کسی که از بدنه تیم در جلسه حضور داشته، حمید استیلی بوده است! آیا میتوان این دو مساله را نسبت به هم بیربط دانست؟ اصلا به فرض که همه این اطلاعات دقیق و کامل باشد. آیا کنترل تک تک اتفاقهای تیم وظیفه سرمربی تیم ملی است؟ آیا سرمربی با وجود همه مشغلههای فنی، باید مراقب این باشد که یک بازیکن ساعت دو و نیم شب همبرگر سفارش ندهد؟ آیا در تیمهای بزرگ دنیای فوتبال نیز سرمربی جلوی در هتل میایستد تا هیچ بازیکنی اردو را ترک نکند؟ اگر همه این مسائل بر عهده سرمربی است، چرا برخی افراد برای نشستن روی نیمکت به عنوان مدیر تیم، حقوق صد میلیون تومانی دریافت میکنند؟
حمید استیلی یکی از مهمترین گلهای تاریخ تیم ملی را به ثمر رسانده اما بعد از زدن گل قرن، مجموعهای از تصمیمهای اشتباه شهرت او در فوتبال ایران را دستخوش تغییر کردهاند. استیلی همان کسی است که در پرسپولیس با افشین قطبی به بنبست رسید و کام هوادارها را حتی در فصل منجر به قهرمانی تلخ کرد. همان کسی که در این باشگاه جای علی دایی را گرفت و از همان هفته اول با سرزنش سکوها روبهرو شد. همان کسی که به عنوان سرمربی در فوتبال ایران فقط شکست خورد و در دوران حضورش در تیم ملی امید نیز سرمربیان آن تیم به او اتهام دخالت در امور فنی زدند و جدا شدند. حالا هم استیلی مدیر تیم ملی شده و رفتارش انتقادبرانگیز به نظر میرسد. ظاهرا او توانایی کنترل اوضاع را ندارد و از قرار گرفتن اسکوچیچ در نقش قربانی لذت میبرد. از آن مسابقه تاریخی سال 98 با آمریکا تا امروز، نگاهها نسبت به استیلی تغییر کردهاند. بعد از نبرد با همین حریف در جام جهانی قطر، او چگونه در فوتبال ایران به یاد آورده خواهد شد؟ شاید زننده گل حساس بازی قرن، حالا بازنده بزرگ این بازی در قرن جدید لقب بگیرد. اسکوچیچ هم در جایگاه خودش قابل نقد است اما اگر قرار است همه چیز به او سپرده شود، بهتر است افراد اضافی قبل از شروع جام جهانی نیمکت تیم ملی را ترک کنند.
دیدگاه تان را بنویسید