فرهاد و یک داستان تکراری دیگر
رفیق نیمهراه بیرقیب!
آریا طاری
جدایی فرهاد مجیدی از استقلال، خبری است که دیگر باید به شنیدنش عادت کرده باشیم اما باز هر بار غافلگیرمان میکند. مشکل فقط این نیست که او هر بار تصمیم به ترک استقلال میگیرد. مشکل این است که او همیشه بدترین زمان را برای ترک آبیها در نظر میگیرد. فرهاد برای «هفتمین بار» به رفیق نیمهراه استقلالیها تبدیل شده و امیدوار است که در همان روند همیشگی، روزی دوباره به این تیم برگردد. تصمیم عجیب او برای جدا شدن از استقلال آن هم در فاصله تنها چند روز با قهرمانی بدون شکست لیگ برتر، این موفقیت را به کام هواداران باشگاه تلخ کرده است. عجیب است که ظاهرا در فوتبال ایران، نمیتوان روی هیچکس برای مدت طولانی حساب کرد. اینجا آدمها عادت دارند که با تیمها مثل گذرگاههای موقت برخورد کنند.
حالا دیگر دلیل اشک ریختنهای فرهاد مجیدی در مراسم اهدای جام قهرمانی واضح به نظر میرسد. خیلیها تصور میکردند او از سر شوق اشک میریزد و دلیل گریههایش، رسیدن به یک آرزوی قدیمی با استقلال است اما ظاهرا دلیل احساساتی شدن این مربی، ترک استقلال بوده است. این نخستین بار نیست که فرهاد مجیدی راهش را به این شکل از استقلال جدا میکند. او بارها چنین تصمیمی گرفته و ظاهرا قرار است همواره در شرایطی که هیچکس توقع ندارد، به دنبال راهی برای ترک این تیم باشد. اولین جدایی ناگهانی فرهاد از باشگاه، سالها قبل پس از ماجراهای جنجالی دیدار استقلال و فجر در شیراز رقم خورد. مجیدی برای مدت کوتاهی راهی فوتبال اروپا شد اما در اتریش دوام نیاورد و دوباره به تهران برگشت. او این بار مدتی برای تیم بازی کرد اما باز هم در مسیر درهای خروجی قرار گرفت و این بار به فوتبال امارات رفت و تا آخرین سالهای دوران بازی، به فوتبال ایران برنگشت. عجیبترین جدایی فرهاد از استقلال، وقتی رقم خورد که او تیم صدرنشین پرویز مظلومی را رها کرد تا به الغرافه قطر ملحق شود. او دلیل این تصمیم را تنهایی پسرش در امارات میدانست. دلیلی که هیچوقت از سوی استقلالیها پذیرفته نشد. حتی این هم آخرین تجربه جداییهای ناگهانی مجیدی از تیمش نبود. او که پس از ترک لیگ قطر دوباره به ایران برگشته بود، این بار در میانه فصل به شکل عجیبی تصمیم به وداع با فوتبال گرفت. هیچکس متوجه نشد چرا فرهاد حاضر نیست برای پایان دادن به دوران فوتبالش حداقل تا پایان فصل صبر کند. این عادت در قامت یک مربی هم برای مجیدی تکرار شد. او در دو مقطع مختلف، از باشگاه جدا شد و این فصل سومین جداییاش را به عنوان یک سرمربی پشت سر گذاشت. اتفاقی که شاید حتی در فوتبال دنیا هم کمسابقه به نظر میرسد. ظاهرا استقلالیها همیشه باید آماده شنیدن خبر جدایی مجیدی از تیمشان باشند. خبری که هیچوقت از بین نمیرود و فقط از فصلی به فصل دیگر منتقل میشود.
حالا دیگر دلیل اشک ریختنهای فرهاد مجیدی در مراسم اهدای جام قهرمانی واضح به نظر میرسد. خیلیها تصور میکردند او از سر شوق اشک میریزد و دلیل گریههایش، رسیدن به یک آرزوی قدیمی با استقلال است اما ظاهرا دلیل احساساتی شدن این مربی، ترک استقلال بوده است
رفتن به یک لیگ خارجی برای مربیگری، چالش جذابی به نظر میرسد. فرهاد در نسل خودش اولین مربی ایرانی است که چنین فرصتی به دست میآورد. با این حال سوال کلیدی اینجاست که آیا اساسا رفتن به لیگی مثل امارات، برای پیشرفت فنی او کافی خواهد بود؟ آیا بهتر نبود مجیدی در استقلال بماند، از پروژهای که برای باشگاه ساخته محافظت کند و با این تیم به دنبال بردن جامهای بعدی باشد؟ آیا ماموریت او در استقلال با همین قهرمانی دیگر تمام شده است؟ آیا ساختن یک عصر طلایی برای باشگاه، ماموریت مهمتری نیست؟ مرور سرنوشت ستارههایی مثل قایدی و نوراللهی که همین فصل گذشته به لیگ امارات ملحق شدند، اصلا نشانی از پیشرفت در خودش ندارد. این دو بازیکن با شرایط بسیار خوبی راهی لیگ امارات شدند اما امروز به شدت به دنبال جدایی از تیمشان هستند. این را هم نباید فراموش کرد که تیم این دو نفر به مراتب بهتر از تیمی است که فرهاد به آن ملحق میشود. اصلا چند مربی سرشناس را میشناسید که از لیگ امارات به لیگهای بزرگ دنیا رسیده باشند؟ با هیچ منطقی در فوتبال دنیا، نمیتوان ادعا کرد که باشگاه الاتحاد کلبا در لیگ امارات، بزرگتر از باشگاهی مثل استقلال است. نه پیشینه دو باشگاه، نه افتخارات آسیایی دو تیم و نه حتی تعداد تماشاگرانشان به هیچ وجه قابل مقایسه به نظر نمیرسد. فرهاد یک تیم بزرگتر را رها کرده تا به یک تیم معمولی در یک لیگ معمولی ملحق شود. او چیز گرانی را برای یک قرارداد گران از دست داده است.
جالب اینکه فرهاد مجیدی در انتهای متن خداحافظیاش، از بازگشت دوباره به استقلال صحبت میکند. تعجبی هم ندارد که او تا این اندازه روی فراموشکاری همیشگی هواداران فوتبال در ایران حساب کرده باشد. او در 6 تجربه قبلی هم همواره به تیم برگشته و تلاش کرده تا گذشته را از ذهنها پاک کند. این بار اما ماجرا کمی متفاوت به نظر میرسد. این بار هواداران استقلال از یاد نخواهند برد که چه کسی همواره بعد از شکستها و پیروزیها، رهایشان کرده است. فرهاد بیشتر از آنکه یک مربی بزرگ باشد، یک رفیق نیمهراه بیرقیب است!
دیدگاه تان را بنویسید