همه متهمان یک مسابقه عذابآور
دربی سمی!
آریا رهنورد
تنها چیزی که به هیچ قیمتی در شهرآورد تهران پیدا نمیشود، مجالی برای «لذت بردن» از فوتبال است. مسابقهای که همواره به جنگ اعصاب تبدیل میشود و هر چیزی به جز نشانههای یک مسابقه استاندارد و مهیج فوتبال در آن نمایان است. دربی نود و هفتم پایتخت هم یک دربی سمی بود. یک مسابقه زهرآلود که تعداد شوتهای درون چارچوبش روی عدد «صفر» باقی ماند. یعنی اگر دو تیم گلرها را اصلا با خودشان به ورزشگاه نمیبردند، باز هم نتیجه بازی تغییر خاصی نمیکرد و دو تیم با رضایت از همین تساوی بدون گل از زمین خارج میشدند.
دمیدن بیش از حد مدیران افراطی بر طبل دشمنی، فقط بازی را پیچیدهتر کرد. حالا دو تیم حاضر بودند حتی 90 دقیقه در زمین بخوابند و تماشاگران فوتبال را هم به خواب عمیق ببرند اما بازنده این مسابقه نباشند
متهمان ردیف اول؛ مدیران افراطی
چرا دربی آنقدر حساس و نفسگیر میشود که بازیکنان در زمین حتی جسارت لازم برای دادن یک پاس ساده عرضی را هم ندارند؟ دلیل این سوال را حتما مدیران دو باشگاه خیلی خوب میدانند. همه جای دنیا قبل از یک مسابقه سرنوشتساز و مهم، مدیران تیمها تلاش میکنند دست به هر اقدامی بزنند تا حساسیت بازی کاهش پیدا کند و تیمشان بتواند با خیال راحتتری به استقبال مسابقه برود. در ایران اما اتفاقی کاملا برعکس رخ میدهد و مدیران تا میتوانند حساسیت بازی را به اوج میرسانند. در فاصله دو روز به شهرآورد پایتخت، مدیرعامل باشگاه استقلال پشت میکروفن چنان شور و حالی گرفت که انگار در شب یک عملیات جنگی به سر میبرد. لیدرهای باشگاه هم در انتظار «حکم جهاد» سردار آجورلو بودند. سردار پشت میکروفن آنقدر احساسی شد که همه موفقیتهای پرسپولیس را «سیاسی» دانست و تا آنجا که میتوانست برای رقیب سنتی تیمش کری خواند. هنوز این آتش سرد نشده بود که طرف مقابل هم، بنزین توی آن ریخت و به سراغ انواع و اقسام کریهای مختلف رفت. کریهایی شبیه «تیم دوم پایتخت» و مسائلی که به جز کشتن فوتبال، هیچ نتیجه دیگری نداشتند. دمیدن بیش از حد مدیران افراطی بر طبل دشمنی، فقط بازی را پیچیدهتر کرد. حالا دو تیم حاضر بودند حتی 90 دقیقه در زمین بخوابند و تماشاگران فوتبال را هم به خواب عمیق ببرند اما بازنده این مسابقه نباشند. آنها حتی حاضر بودند روح فوتبال را نابود کنند اما به هیچ قیمتی با شکست از زمین بیرون نروند. این نتیجه و این بازی افتضاح، در درجه اول دستپخت مدیرانی است که هنوز با اصول فوتبال آشنایی چندانی ندارند. مدیرانی که هنوز نمیدانند مطرح کردن صحبتهای شک برانگیز در آستانه دربی، فقط جو مسابقه را به هم میریزد و شرایط استاندارد بازی را نابود میکند.
متهمان ردیف دوم: پادشاه و امپراتور
با این نمایشی که از پرطرفدارترین تیمهای فوتبال ایران در دربی دیدهایم، حق داریم اگر دلتنگ مربیان خارجی در فوتبال ایران شویم. حتی معمولیترین و متوسطترین مربیان خارجی هم طرح و برنامه بیشتری نسبت به یحیی و فرهاد برای چنین مسابقهای در ذهن دارند. به نظر میرسید سرمربیان استقلال و پرسپولیس به لحاظ فنی، با دستهای خالی به استقبال شهرآورد آمدند. آنها عملا چیز خاصی برای عرضه کردن در این مسابقه نداشتند و برخلاف وعدههای اولیه، فوتبال بسیار ناامیدکنندهای را به نمایش گذاشتند. جالب است بدانید فرهاد تا امروز به عنوان سرمربی استقلال، هیچوقت در وقت قانونی برنده دربی نشده و یحیی هم فقط یک بار به عنوان سرمربی پرسپولیس در 90 دقیقه شهرآورد را برده است. هر دو نفر شیفته مساوی در این مسابقه هستند و هدف دیگری در ذهن ندارند. هر دو نفر هم قبل از مسابقه به سراغ کلیدواژههایی مثل فوتبال هجومی و نمایش جذاب رفته بودند اما در جریان مسابقه معلوم بود که عملا آمادگی فوتبال هجومی را ندارند و برای شکست نخوردن، دست به هر کاری میزنند. در جریان بازی وقتی یک تیم صاحب توپ میشد، تیم حریف تمام نفراتش را به محوطه جریمه میکشاند. همین موضوع به تنهایی نشان میداد که شرایط فنی دربی چگونه است. پادشاه و امپراتور هم هیچ نقشهای برای حمله کردن نداشتند و تنها کاری که انجام میدادند، اعتراض به داور مسابقه بود. با این نقشهها و این روند نمیتوان در یک مسابقه بزرگ به برتری رسید. آخر ماجرا هم به جای یک بازی تماشایی، کار به جایی میرسد که مربیان یکی از دو تیم در تونل استادیوم آزادی به دیگران توصیه میکند که اگر دین ندارند، لااقل آزاده باشند! دریغ از یک صحبت فنی دقیق و درست و یا حداقل یک عذرخواهی بسیار ساده از هوادارها به خاطر این زمانی که با دیدن دربی از زندگیشان تلف شده است! جالب اینکه یحیی و فرهاد دو ستاره مثل ارسلان مطهری و مهدی عبدی را روی نیمکت داشتند اما آنها را آنقدر دیر وارد زمین کردند که حتی فرصتی برای خوردن توپ به پاهایشان وجود نداشته باشد.
با این نمایشی که از پرطرفدارترین تیمهای فوتبال ایران در دربی دیدهایم، حق داریم اگر دلتنگ مربیان خارجی در فوتبال ایران شویم. حتی معمولیترین و متوسطترین مربیان خارجی هم طرح و برنامه بیشتری نسبت به یحیی و فرهاد برای چنین مسابقهای در ذهن دارند
متهمان ردیف سوم؛ شما گلادیاتور نیستید
بازوبند کاپیتانی پرسپولیس در این بازی روی بازوی امید عالیشاه قرار داشت. همین بازیکن که مثلا مهره باتجربه تیم محسوب میشود، به خاطر یک خطا در حوالی محوطه جریمه چنان سروصدایی به راه انداخت که جو مسابقه دیگر تحت هیچ شرایطی آرام نشد. اصلا به فرض که آن توپ هم برای پرسپولیس خطا اعلام میشد، آیا این تیم با رکورد رویایی صفر شوت درون چارچوب در دربی، میتوانست از این توپ یک موقعیت گل بسازد؟ عالیشاه تنها بازیکن این دربی نبود که اصرار داشت نمایش ضعیفاش را پشت اعتراض مکرر و مدام به داور پنهان کند. او در این نبرد بسیار بد و ناامیدکننده فوتبال بازی کرد و تقریبا همان راهی را رفت که همه نفرات دیگر درون زمین رفته بودند. این بازی به لحاظ کیفیت فردی، هیچ چیز نداشت. بازیکنها هم دست به کوچکترین حرکت خلاقانهای در زمین نزدند. همه پاسها، کاملا فاقد ریسک و صرفا برای رفع مسئولیت صادر میشد. نه در استقلال و نه در پرسپولیس، هیچ بازیکنی را نمیشد پیدا کرد که حتی ذرهای از بهترین فرمش را به نمایش گذاشته باشد. حتی ستارههایی مثل وحید امیری و مهدی ترابی بسیار ناآماده بودند و نتیجه این اتفاق، افت فاحش کیفیت دربی بود. دو هفته قبل، استقلالیها سروصدای زیادی به خاطر غیبت مهرههای خارجی تیمشان به راه انداختند اما حالا بودن این دو مهره هم عملا به سود این تیم تمام نشد. یامگا و ژستد در این مسابقه ضعیفتر از حد انتظار نشان دادند و در قوارههای درخشیدن در این دربی نبودند. با این روند بعید است آنها مدت زیادی در لباس آبیهای پایتخت دوام بیاورند.
متهمان ردیف چهارم؛ سوت، سوت و دوباره سوت!
البته که برای قضاوت مسابقهای مثل دربی، امکانات کافی در اختیار داوران ایرانی قرار نمیگیرد اما باید پذیرفت که عملکرد موعود بنیادیفر هم در حد و اندازههای این دربی نبود. داور وسط این بازی در نیمه اول عملکرد بدی نداشت اما شکلگیری اولین اعتراضها در نیمه دوم، تیم داوری را عملا به بنبست رساند و موجب شد آنها پشت سر هم تصمیم غلط بگیرند. کار به جایی رسیده بود که در آخرین دقایق بازی، گروه داوری تک تک صحنهها را اشتباه تشخیص میدادند و حتی جهت درست پرتابهای اوت را هم اشتباه میگرفتند. فوتبال ایران حالا بیشتر از همیشه به وی.ای.آر نیاز دارد اما علاوه بر این، نیاز جدی دیگر این فوتبال تربیت و آموزش داورهای شاخص، دونده و مقتدر است. نه داوری که با همه صحنههای مهم دربی فاصله قابل توجهی داشته باشد. نه داوری که مربیان و بازیکنان برایش تره هم خرد نکنند و دائما به اعتراض علیه او ادامه بدهند. عملکرد بنیادیفر در این مسابقه اصلا قابل دفاع نبود. بدترین ویژگی این داور هم، سوتهای ممتد و متوالی در زمین بود. اتفاقی که شور و هیجان بازی را میکشت و موجب میشد این نبرد مدام متوقف شود. معمولا داوری این سبک قضاوت را برای خودش در نظر میگیرد که بازی از کنترلش خارج شده و ترجیح میدهد هیجان مسابقه را با سوتهای پیاپی کنترل کند و جلوی به جریان افتادن بازی را بگیرد. کاری که بنیادیفر در این جدال انجام داد، مدیریت مسابقه بود و ربطی به داوری نداشت. او بدون شک در این تجربه مردود شد و روز خوبی را در استادیوم آزادی سپری نکرد. این داور هم به اندازه خودش در شرایط ناخوشایند این مسابقه و کسل کننده بودن آن سهم داشت. سهمی که نمیتوان به سادگی انکارش کرد.
دیدگاه تان را بنویسید