درباره یک اشتباه تاریخی در فدراسیون والیبال
مربی درست، زمان غلط
آریا طاری
وقتی تیم ملی والیبال با چند مهره جوان، سرسختترین حریف آسیایی این سالها را در فینال جام ملتها در سه ست متوالی شکست میدهد، طبیعتا حرف زدن از لزوم تغییر در این تیم چندان ساده نیست اما تحلیلهای اصولی، همیشه هم نباید ساده و قابل هضم به نظر برسند. بهروز عطایی تا همینجا کار بزرگی انجام داده و به شدت قابل احترام است اما به نظر میرسد این نسل مستعد والیبال ایران در این مقطع مهم و کلیدی، به یک مربی باکیفیت خارجی نیاز دارد. درست مثل اتفاقی که با ولاسکو برای نسل طلایی قبلی رخ داد.
موفقیت تیم ملی والیبال در جام ملتهای آسیا، جذاب و تماشایی بود. موفقیتی که در اوج شایستگی و با یک ترکیب کاملا جوان به دست آمد. نفراتی مثل صابر کاظمی، میثم صالحی، جواد کریمی و... هم نشان دادند که چقدر آماده هستند تا در ترکیب اصلی تیم ملی بدرخشند. بهروز عطایی به خوبی توانست این تیم را مدیریت کند. چراکه خیلی از این نفرات قبلا در ردههای سنی پایه برای این مربی بازی کردهاند. با این حال والیبال ایران نباید فریب چنین موفقیتی را بخورد. جام ملتهای آسیا، کماهمیتترین تورنمنت در تقویم تیمی است که باید در رقابتهایی مثل جام جهانی، لیگ ملتها و المپیک به میدان برود. این نسل جوان و جاهطلب نباید تصور کنند که با همین قهرمانی، آماده رسیدن به استثناییترین جایگاهها
در دنیای والیبال هستند.
به نظر میرسد فدراسیون والیبال ایران، درگیر یک تلقی کاملا «اشتباه» از زمان انتخاب مربی خارجی برای تیم ملی شده است. اساسا وقتی که شما یک نسل طلایی را ساختهاید و آن نسل به آخرین نفسهایش در تیم ملی رسیده، وقت مناسبی برای استفاده از مربی ایرانی است. چراکه ستارهها بعد از تبدیل شدن به سلبریتیهای محبوب اجتماع، کمتر با مربی خارجی ارتباط میگیرند و زیر بار قوانین خاص او میروند. در چنین مقطعی آنها معمولا با مربی ایرانی سادهتر کنار میآیند. یک مربی که علاقه چندانی به ایجاد یک تغییر بزرگ در نحوه بازیشان نداشته باشد. با این حال وقتی یک نسل طلایی دیگر به پایان کار رسیده و نوبت ساخت یک تیم جوان و تازهنفس شده، دقیقا زمانی است که شما باید بدون چون و چرا به سراغ یک مربی خارجی بروید. یک مربی خارجی کاملا جدی و سختگیر که بتواند این جوانها را مثل تندیسهایی برای تیم ملی بتراشد، نقاط ضعفشان را برطرف کند و آنها را ارتقا بدهد. فدراسیون والیبال ایران باید درست قبل از المپیک، به سراغ یک مربی مثل بهروز عطایی میرفت و بعد از آن رقابتها و جدایی چند ستاره سرشناس، یک نفر مثل آلکنو را برای ساخت آینده جذب میکرد. این اتفاق اما به صورت کاملا معکوس در تیم ملی والیبال ایران رخ داد. ما با فرصت بسیار کمی که به آلکنو داده بودیم، به المپیک رفتیم و بعد از آن یک تیم جوان را به عطایی سپردیم. فراموش نکنیم که خولیو ولاسکو، چه نقش مهم و تعیینکنندهای در شکلگیری نسل طلایی قبلی والیبال ایران داشت. آن ستارهها در آن روزها، درست مثل پدیدههای امروز تیم ملی بودند اما هنوز تجربه بینالمللی خاصی نداشتند. بدون شک تک تک آنها سرشار از استعداد بودند اما ولاسکو، دید تازهای به این نفرات بخشید و آنها را برای آینده به اوج آمادگی رساند. طبیعتا آنها خوششانس بودند که با چنین مربی بزرگی کار کردند. خوششانستر از نسل جدید والیبال ایران که قرار است با نسخه مربی وطنی اداره شوند.
از فدراسیون داورزنی، اصلا انتظار نمیرود که به اندازه جذب یک مربی خارجی در این مقطع، «هوشیار» باشد. این تصمیم هوشمندانه اساسا از چنین تشکیلاتی برنمیآید. از بهروز عطایی هم توقع نمیرود که بعد از سالها تلاش برای رسیدن به این جایگاه و سالها کار در ردههای پایه، این موقعیت را رها کند و نیمکت تیم ملی را به فرد دیگری بسپارد. با این حال مسئولیت او بسیار بسیار سنگین خواهد بود. عطایی باید کاری فراتر از مربیگری برای این نسل انجام بدهد. آنها باید ارتقا پیدا کنند، بهتر سرویس بزنند، تجربه بیشتری به دست بیاورند و مورد اعتماد قرار بگیرند. تیم ملی با همین ترکیب و نهایتا ملحق شدن چند استعداد جوان مثل بردیا سعادت، قادر خواهد بود که کارهای بزرگ و تاریخی انجام بدهد. عطایی اگر واقعا به این تیم بیشتر از هر چیزی اهمیت میدهد، باید قید دعوت از نفرات بیانگیزهای مثل موسوی، غفور و قائمی را به تیم ملی بزند. این تیم باید حفظ شود، به رقابتهایی مثل لیگ جهانی و جام جهانی برود و به مرور زمان، به قلههای تاریخی در والیبال برسد. شاید استفاده از یک تمریندهنده خارجی و به روز شدن با جدیدترین متدهای تمرینی والیبال، راه پیشرفت را به عطایی و تیمش نشان بدهد. این مربی حتما بهتر از هر کسی میداند که شرایط فعلی والیبال ایران با این همه استعداد جوان، چقدر حساس و کلیدی است. این تیم بیشتر از هر چیزی، به تصمیمهایی خردمندانه برای شکل دادن به آینده نیاز دارد.
دیدگاه تان را بنویسید