«ایکاش...»هایی برای محمود فکری
ناامیدی در ۱۶ هفته!
بازی با مس رفسنجان، عملا آخرین فرصت محمود فکری برای حفظ جایگاهش بود. وقتی این فرصت هم به سادگی از دست رفت، دیگر نمیشد انتظار داشت که این مربی جایی روی نیمکت استقلال داشته باشد. سرمربی همان تیمی که در شروع فصل با شکست دادن مسیها طلسم نبردن در هفتههای ابتدایی را برای آبیها پس از چند سال باطل کرده بود، حالا پس از روبهرو شدن با این رقیب ناچار به ترک باشگاه است. به نظر میرسد استراتژی فکری از همان ابتدا هم بینهایت «اشتباه» بوده است. او با چند قدم بد، آینده مربیگریاش را به شدت تحتتاثیر قرار داد.
آریا طاری
ویرانی؛ از پایبست!
اولین مشکل بزرگ محمود فکری، اساسا نحوه انتقالش به استقلال بود. او به محض دریافت پیشنهاد از این باشگاه طوری عنان اختیار را از کف داد و آنقدر ذوقزده ظاهر شد که هواداران آبی تصور کردند او برای سالها منتظر چنین پیشنهادی بوده و این آمادگی را داشته که برای قبول این پیشنهاد، از هر پروژه دیگری عبور کند. فکری با این همه ابراز علاقه مستقیم و حتی اشاره به فروش خانهاش برای دریافت رضایت نساجی، به نوعی پرستیژ کاریاش را زیر سوال برد. شاید اگر او کمی صبر به خرج میداد و اینچنین برای پیوستن به استقلال دست و پا نمیزد، باشگاه به شکل جدیتری به سراغش میآمد و رضایت نساجی را هم میگرفت اما در بین هواداران، بازیکنان و مدیران استقلال، این باور به وجود آمد که فکری به هر قیمتی از راه خواهد رسید و پای هر قراردادی را هم امضا خواهد کرد. در حقیقت این پروژه حتی از همان ابتدا هم با استراتژی نادرستی شروع شد. با یک مربی ذوقزده که آماده بود تا به شکل عجیبی اعتبارش را زیر سوال ببرد.
قربانی کلمهها
شاید محمود فکری نداند اما کلمهها در فوتبال، اهمیت فوقالعادهای دارند. همین کلمهها هستند که میتوانند اهمیت یک مربی را در لحظات حساس و سرنوشتساز نشان بدهند. شاید محمود فکری نداند اما حالا دیگر به لطف گسترش شبکههای اجتماعی و گوشیهای هوشمند، هیچ کلمهای نیست که در زمین فوتبال «دفن» شود. عبارتی که او پس از شکست روبهروی فولاد علیه کادر فنی حریف به کار برد، خیلی زود در شبکههای اجتماعی وایرال شد. با این حال فکری میتوانست این ماجرا را با یک عذرخواهی سریع، جمع کند و جلوی بزرگتر شدنش را بگیرد اما او روش دیگری را انتخاب کرد و تا مدتها بخشی از تمرکزش را به «توجیه» همین اتفاق گره زد. اگر او کمی باهوشتر عمل میکرد، این مساله برای استقلال دردسرساز نمیشد اما مقاومت عجیب فکری مقابل عذرخواهی در یک بازه زمانی طولانی، استقلال را در معرض حواشی مختلفی قرار داد.
داستان فکری و استقلال نوعی «تنهایی پرهیاهو» بود. او افراد بسیار زیادی را کنار خودش جمع کرد اما نتوانست به خوبی از آنها استفاده کند. بدون شک اگر فکری به سراغ یک کادر فنی قدرتمندتر میرفت، شانسش برای موفقیت در استقلال چندبرابر میشد
طلاق عاطفی!
مساله مهم بعدی در مورد محمود فکری، ضعف او در کنترل رختکن استقلال بود. یعنی این مربی به راحتی نمیتوانست بازیکنان تیم را مدیریت کند. مثل روز روشن به نظر میرسید که اگر رشید مظاهری و سیدحسین حسینی در یک تیم باشند، حاشیههای زیادی بین آنها شکل خواهد گرفت. فکری اما حاضر به فروش حسینی در تابستان نشد و هر دو سنگربان را در کنار هم حفظ کرد. حواشی هم خیلی زود از راه رسیدند و تیم را تحت تاثیر قرار دادند. تکلیف فکری اساسا با مهرههای اخراجیاش هم روشن نبود. فرشید باقری هر چند هفته یک بار از تیم او اخراج میشد و دوباره به استقلال برمیگشت. فقط در تیم «فکری»، کاپیتان با یک عصبانیت ساده دستور تعویض خودش را میداد و از ورزشگاه میرفت و مهدی قایدی پس از چندین روز غیبت در تمرین، ناگهان در ترکیب اصلی تیم آفتابی میشد. فقط در تیم فکری بازیکنان دست به هر رفتاری میزدند و بدون هیچ مشکلی دوباره در استقلال به میدان میرفتند. این مربی عملا هیچوقت با ستارههای خارجی تیمش هم کنار نیامد. او از همان شروع فصل با شیخ دیاباته به مشکل خورد و پسلرزههای این اتفاق تا پایان دوران کار در باشگاه همراهش بود. فکری ظاهرا بازی میلیچ را هم نمیپسندید و این موضوع مدافع چپ آماده و گلزن استقلال را از این تیم گرفت. حالا که فکری تیم را ترک کرده، میلیچ هم دوباره آماده بازگشت به باشگاه شده است. ظاهرا این بازیکن از مدتها قبل، در انتظار چنین خبری بوده است. معلوم است که بین فکری و مهرههای تیمش، نوعی طلاق عاطفی جریان داشته است. بازیکنان به ویژه در روزهای اخیر، به هیچ قیمتی برای فکری بازی نمیکردند و حاضر نبودند برای ماندن او در تیمشان دست به هر کاری بزنند. البته که بعضی از نفرات تیم، دیدگاههایشان را با صدای بلند با دیگران در میان نمیگذاشتند و در ظاهر حامی جدی فکری بودند اما وقت «عمل» تقریبا همه بازیکنان علیه این مربی جبهه داشتند. این وضعیت در نهایت به ضرر او تمام شد. چراکه وقتی رابطه یک مربی با بازیکنان خدشهدار شود، دیگر هیچ امیدی به بهبود اوضاع وجود ندارد.
جنس مصاحبههای فکری، از جنس مصاحبههای مربیان بزرگ نبود. چراکه او کمتر از مسائل فنی صحبت میکرد و بیشتر به سراغ چند جمله تکراری در مورد «اتاق فکر»، دستهای پشت پرده و توطئه علیه خودش میرفت
این بازی را بلد نبودی حاج محمود
محمود فکری در دوران بازیاش هم خیلی رسانهای نبود و نمیدانست باید چه برخوردی با رسانهها از خودش نشان بدهد. در دوران مربیگری استقلال اما دیگر راه فراری وجود نداشت و او باید به هر قیمتی روبهروی دوربینها قرار میگرفت. به نظر میرسد فکری پس از مدتی به این اتفاق علاقهمند شد و دیگر روزی نبود که او یک مصاحبه جنجالی جدید انجام ندهد. جنس مصاحبههای فکری، از جنس مصاحبههای مربیان بزرگ نبود. چراکه او کمتر از مسائل فنی صحبت میکرد و بیشتر به سراغ چند جمله تکراری در مورد «اتاق فکر»، دستهای پشت پرده و توطئه علیه خودش میرفت. تکرار هزارباره این جملات دیگر حسابی ذهنیت هوادارها را علیه فکری شورانده بود. تیر خلاص هم وقتی از راه رسید که این مربی در واکنش به یک سوال ساده، سالن کنفرانس خبری را ترک کرد. فکری در شرایط عادی، کنترلشده رفتار میکرد اما همین که یک نتیجه نامطلوب را پشت سر میگذاشت، زمین و زمان را به هم میدوخت و عالم و آدم را «متهم» میکرد. همین نپذیرفتن مسئولیتها، یکی از دلایلی بود که موجب شد خیلیها در استقلال اعتمادشان را نسبت به این مربی از دست بدهند.
تنهایی خودخواسته
داستان فکری و استقلال نوعی «تنهایی پرهیاهو» بود. او افراد بسیار زیادی را کنار خودش جمع کرد اما نتوانست به خوبی از آنها استفاده کند. بدون شک اگر فکری به سراغ یک کادر فنی قدرتمندتر میرفت، شانسش برای موفقیت در استقلال چندبرابر میشد. این مربی اما تصمیم گرفت راه دیگری را برای خودش در نظر بگیرد و به سراغ افرادی برود که شاید اسمهای بزرگی داشته باشند اما به لحاظ فنی، قابلیت خاصی ندارند. نیمکت استقلال در این فصل، بیش از حد شلوغ بود و این میزان از آشفتگی به وضوح از کادر بیرون میزد. استقلال با این ترکیب روی نیمکتش، به جایی نمیرسید. چراکه همه این افراد در یک راستا قدم برنمیداشتند و تصور میکردند هر کدام به تنهایی میتوانند گره از کار تیم باز کنند. فکری در استقلال به نوعی درگیر تنهایی بود اما نمیتوان این تنهایی را یک اجبار برای او دانست. چراکه این کار به صورت «خودساخته» برای او صورت گرفت. فکری میتوانست در انتخاب دستیارها، دقت بیشتری به خرج بدهد و ترکیب مطلوبتری را برای نیمکتش انتخاب کند اما این کار را انجام نداد و چوبش را هم خورد.
داستان ماشین آبی
فکری باشگاه استقلال را با همان ماشین آبی معروفش ترک کرد. دنیا، دنیای کوچکی است. یک روز هواداران نساجی در اعتراض به جدایی فکری، شیشههای این ماشین را خرد کردند و حالا استقلالیها میخواستند در عصبانیت نسبت به عملکرد فکری، چنین کاری انجام بدهند. فکری با عجله بیش از حد برای پیوستن به استقلال، هم خودش را در بین نساجیچیها خراب کرد و هم بلیتش را در بین طرفداران استقلال سوزاند. او میتوانست این جابهجایی را در یک زمان درستتر انجام بدهد اما زمانسنجیاش اصلا مطلوب از کار درنیامد و آینده مربیگریاش تحتالشعاع قرار گرفت. استقلال فکری هنوز هم مدعی قهرمانی لیگ برتر است اما واضح بود که آبیها با او به لحاظ فنی در مسیر درستی قرار نگرفتهاند و آینده روشنی ندارند.
دیدگاه تان را بنویسید