فدراسیونی که با حیثیت لیگ برتر بازی میکند
این فوتبال است یا سیرک؟
بعدازظهر یکشنبه، لیگ نوزدهم با لحظههای خاص و عجیبی روبهرو شد. جایی که دو تیم به خاطر قرنطینه شدن در بحران کرونا، قید سفر به شهرهای میزبان را زدند اما دو تیم رقیب، با اصرار زیادی به زمین رفتند تا خودشان را برای هیچ و پوچ آماده کنند. همه این تصاویر تلخ و زشت، حاصل یک مدیریت غلط در فوتبال هستند. دستپخت مدیرانی که نه برای برگزاری رقابتها نقشهای دارند و نه زیر بار تعطیلی مسابقات میروند. مدیرانی که سفت و محکم به صندلیشان چسبیدهاند و اگر همه این فوتبال - به جز خودشان- را آب ببرد، برای لحظهای چشمهایشان را باز نمیکنند.
آریا طاری
برای یک لحظه هم که شده، به همه قابهای به جا مانده از فوتبال ایران در عصر کرونا نگاه کنید. از همان روز اول، که هواداران سپاهان جلوی حرکت اتوبوس باشگاه را گرفتند و این تیم مشغول تمرین در راهروهای نقشجهان بود، تا همین هفته که بازیکنان نساجی و پارس جنوبی جم با علم به برگزار نشدن مسابقه، وارد استادیوم شدند تا شاید فردا رای کمیته انضباطی را به سود خودشان تغییر بدهند. آیا بین این فوتبال و فوتبال روز دنیا، کوچکترین شباهتی میبینید؟ آیا حتی ذرهای از این فوتبال پرتنش و سراسر دعوا، لذت میبرید؟ قرار گرفتن این قابها پشت سر هم، باورنکردنی است اما با مدیریت حیدر بهاروند، علی کفاشیان و سایر همکارها، باید هر چیزی را باور کرد. آنها حقیقتا هنرمند هستند. هنرشان هم این است که دست روی دست بگذارند تا روزها پشت سر هم سپری شوند. این وسط اگر تیمها و مدیرانشان یکدیگر را تکه و پاره کنند هم فدراسیون فوتبال، واکنشی نشان نمیدهد. فدراسیونیها اساسا آنقدر ریلکس هستند که انگار کرونا هرگز وارد ایران نشده است. آنها در سرنوشتسازترین روزهای فوتبال ایران، هر چند ماه یک مصاحبه میکنند و دوباره به محاق میروند. آنها را نمیشود بیدار کرد. درست مثل همه دیگرانی که خودشان را به خواب زدهاند.
جای دیگری دنبال مقصر نگردید. همه این بلبشو که فوتبال ایران را به چنین آشفتهبازاری تبدیل کرده، فقط یک «مقصر» دارد. برای یافتن مقصر، به جای دیگری به جز فدراسیون فوتبال نگاه نکنید. فدراسیونی که با ضعف و ناتوانیاش، اینچنین آدمها را به جان هم میاندازد و اینچنین، زندگی دیگران را تهدید میکند. فدراسیونی که ظاهرا با هر ایدهای برای «آینده» مخالف است و هیچکس صدایش را نمیشنود. مسئول سازمان لیگ، تصور میکند تنها اعلام «برنامه» بازیها برای روی روال افتادن لیگ برتر کافی است. مگر شما مسئول «برگزاری» بازیها نیستید؟ چطور در حالی که یک تیم اصلا به شهر محل بازیاش سفر نکرده، به تیم مقابل اجازه میدهید که وارد ورزشگاه شود و ژست آمادگی برای مسابقه بگیرد؟ مگر نمیدانید که همین موضوع، فردا آغازگر جنجال تازهای برای فوتبال ایران خواهد شد؟ مگر نمیدانید که همین فردا تیم میزبان درخواست «سه بر صفر» شدن بازیاش را با شما در میان خواهد گذاشت؟ یعنی باید باور کنیم که دستگاه عریض و طویل فدراسیون فوتبال با همه این تشکیلات، حتی از قدرت لازم برای اعلام «لغو» یک مسابقه فوتبال برخوردار نیست؟ یعنی باید باور کنیم که این همه انفعال و ناتوانی، «تعمدی» نیستند و قصد نابود کردن این فوتبال به وحشتناکترین شکل ممکن را ندارند؟ فوتبال ایران، این روزها به اندازه آدمکهای هواداری استادیومها زشت است و به اندازه میزان هیجان بازیها، ناامیدکننده. مسئول اصلی این ناامیدی عمومی نیز هیچ نهادی به جز فدراسیون فوتبال نیست. این جماعت دیگر باید چه بلایی بر سر فوتبال بیاورند که باور کنیم گزینه مناسبی برای قرار گرفتن در این جایگاه نیستند؟ قرارداد ویلموتس و فاجعه قرض دو میلیون دلاری از شستا کافی نبود؟ اثبات دروغگویی کافی نبود؟ ضعف در تایید گرفتن برای اساسنامه کافی نبود؟ چطور بعد از اینهمه رسوایی بزرگ، فدراسیون فوتبال حتی ذرهای تغییر نکرده است؟
همه این بلبشو که فوتبال ایران را به چنین آشفتهبازاری تبدیل کرده، فقط یک «مقصر» دارد. برای یافتن مقصر، به جای دیگری به جز فدراسیون فوتبال نگاه نکنید. فدراسیونی که با ضعف و ناتوانیاش، اینچنین آدمها را به جان هم میاندازد و اینچنین، زندگی دیگران را تهدید میکند
مدیران فوتبال ایران، عملا مسئولیت اصلیشان را رها کردهاند. یک نفر باید آنها را از این خواب طولانی بیدار کند. یک نفر باید به آنها بفهماند که این جماعت، متولی «سیرک» نیستند که جماعتی را به جان هم بیندازند و خودشان از دور تماشا کنند و لذت ببرند. در حساسترین و سختترین روزهای فوتبال ایران، از سنگ صدا میشنویم و از مرد اول فدراسیون فوتبال نه. فدراسیونی که به دست یک مشت بازنشسته و متخلف با محرومیتهای پنج ساله اداره میشود، سرنوشتی بهتر از این هم نخواهد داشت. فدراسیونی که هرگز برای مشکلات راه حل ندارد و اصلا خودش، یکی از بزرگترین مشکلات فوتبال ایران است. اگر آقایان مدیر واقعا نمیتوانند هیچ قدمی در راه کمک به فوتبال بردارند، چرا همین امروز صندلیشان را رها نمیکنند و به خانه نمیروند؟ آنها هرگز با بودنشان خیری به این فوتبال نرساندهاند. کاش حداقل با نبودنشان این بار را از روی شانههای نحیف فوتبال ایران بردارند. اصلا فرق آنها با «تماشاگران» عادی فوتبال چیست وقتی هیچ موضع خاصی در مورد سرنوشت لیگ برتر ندارند؟ اصلا آنها با چه لیاقتی به جایگاهی تکیه زدهاند که کوچکترین برنامهای برای مدیریتش در ذهن ندارند؟ این دوران شوم برای فوتبال ایران بالاخره کی تمام خواهد شد؟
دیدگاه تان را بنویسید