وقتی کاپیتانهای پرسپولیس عقبنشینی کردند
بوقچـیسالاری!
مدیرعامل باشگاه پرسپولیس روز شنبه در جلسه تمرینی این تیم حضور پیدا کرد. نسخه گرشاسبی برای تزریق آرامش به تیم، برگزاری جلسه عجیب و باورنکردنی بین یک لیدر و کاپیتانهای تیم بود. تصور میشد باشگاه برخورد سختی با چند لیدر خاص داشته باشد اما در فضایی شبیه آشتیکنانهای دهه ۷۰ فوتبال ایران، حسین ماهینی و سیدجلال حسینی وادار به روبوسی با «مسئول کانون هواداران» پرسپولیس شدند تا برای چندمین بار ثابت شود صاحبان صداهای بلند در فوتبال ایران، از قدرتی قابل توجه و جایگاه تزلزلناپذیر برخوردار هستند. شعارهای نژادپرستانه و ناهنجار، ترویج خشونت و دشمنی و البته بدرفتاری با هواداران حاضر روی سکوها، از رفتارهای همیشگی این لیدرها به شمار میرود
دقایقی بعد از پایان مسابقه «سنگی» در غدیر اهواز، کاپیتانهای پرسپولیس انگشت اتهام را به طرف رییس کانون هواداران باشگاه خودشان نشانه رفتند و او را مقصر جو شومی که علیه پرسپولیس شکل گرفته بود، دانستند. عباس اسماعیلبیگی نقش خودش را در همه درگیریها تکذیب کرد اما حسین ماهینی نکات جنجالی را از گذشته به زبان آورد و این لیدر را عامل دلخوری هادی نوروزی و جدایی مهدی طارمی و فرشاد احمدزاده از تیم دانست. به نظر میرسید درصد زیادی از هواداران باشگاه موافق ماهینی هستند و تقریبا همه بازیکنان تیم نیز با قرار دادن تصویری از مدافع راست شماره 13 در صفحه اینستاگرامشان، از کاپیتان دوم تیم حمایت کردند. حالا همه در انتظار تماشای عکسالعمل باشگاه بودند و تصور میشد اتحادی که علیه لیدرها شکل گرفته، به کمک مدیران پرسپولیس به تکامل خواهد رسید. در روزهای پرتنش و پرحاشیه سرخپوشان، سیدجلال حسینی از هواداران درخواست کرد تا با حضور در تمرین روز شنبه، حمایتشان از پرسپولیس را به نمایش بگذارند. این جلسه تمرینی اما به محلی برای چنددستگی تبدیل شد و حواشی پررنگتری را به باشگاه اضافه کرد. گروهی از هوادارها با تشویق بازیکنان، خواهان کنار گذاشتن همه بوقچیها بودند و گروه دیگری در حمایت از بوقچیها، علیه بازیکنان موضع میگرفتند. گرشاسبی برای آرام کردن اوضاع، اسماعیل بیگی را در کنار ماهینی و حسینی قرار داد و از آنها خواست کدورتهای گذشته را به فراموشی بسپارند و برای رسیدن به اتحاد تلاش کنند. او البته توضیح نداد که چرا یک بازیکن فوتبال نیاز به متحد شدن با یک لیدر دارد و اساسا تیمی که در دو سال پیاپی به قهرمانی لیگ برتر رسیده، چرا باید به جماعت بوقچی نیاز پیدا کند؟
بسیاری از تیمهای بزرگ دنیا، لیدرهای خاص خودشان را دارند اما نه این لیدرها نه از کانال عربدهکشی و زور، بلکه به واسطه تشکیلات مستقلی از هواداران انتخاب میشوند. در واقع «کانون هواداران» در اروپا برخلاف ایران، وابسته به باشگاه نیست و به همین دلیل در مناسبات مهم باشگاه نیز جایی ندارد. آنها تنها گروهی هستند که دیوانهوار به تیمشان علاقه دارند و بدون هیچ حقوق و مزایای خاصی، تنها شعار روی سکوها را با هم هماهنگ میکنند. در ایران اما از سالها قبل، بوقچیها قدرت خاصی گرفتهاند و بارها با فریادهایشان به نفع یک فرد خاص و یا علیه او، زمینهساز تغییرات روی نیمکتها شدهاند. این قدرت، موجبات برقراری مراودات مالی میان برخی از آنها و اهالی فوتبال را نیز فراهم آورده است. لیدرها به واسطه همین شغل در دوران مدیریت حبیب کاشانی در پرسپولیس، صاحب حقوق ثابت شدند و حتی از باشگاه «دکه روزنامهفروشی» گرفتند. پرسپولیسیها هنوز از یاد نبردهاند که یکی از همین بوقچیها، با مشت به صورت علی دایی کوبید و پای چشم سرمربی وقت تیم، علامت گذاشت. شعارهای نژادپرستانه و ناهنجار، ترویج خشونت و دشمنی و البته بدرفتاری با هواداران حاضر روی سکوها، از رفتارهای همیشگی این لیدرها به شمار میرود. دلیل پشت کردن بسیاری از هوادارها به حضور در استادیوم، همین لیدرها بودهاند. چهرههایی که بعید به نظر میرسد غیبتشان در ورزشگاه، کوچکترین لطمهای به جو استادیوم بزند.
پرسپولیس بدون بوقچیها، چیزی از دست نمیدهد اما به نظر میرسد باشگاه از این افراد هراس دارد و از اقتدار لازم برای کنار گذاشتن آنها برخوردار نیست. اگر چنین هراسی وجود نداشت، عباس اسماعیلبیگی نمیتوانست در حضور ماهینی، سیدجلال حسینی و مدیرعامل پرسپولیس بلندگو دست بگیرد و برای هواداران باشگاه «سخنرانی» کند.
لیدر باشگاه همه جای دنیا یک چهره کاملا ناشناخته و کماهمیت است اما در لیگ فوتبال ایران، لیدرها به شکل نگرانکنندهای از همه معادلههای باشگاه سهم دارند و با باتجربهترین بازیکنان تیم در یک سطح قرار میگیرند تا تماشاگران را به آرامش و اتحاد دعوت کنند! این اتحاد اساسا زمانی شکل خواهد گرفت که خود آنها به وظایف اصلیشان برگردند و برای یک بار هم که شده، این وظیفه را درست و بدون دخیل کردن عوامل بیرونی انجام بدهند. بوقچیسالاری، مد همیشگی فوتبال ایران است. فوتبالی که در آن به لیدرها اجازه عرض اندام در سطح کاپیتانها داده میشود. فوتبالی که تنها به صداهای بلند احترام میگذارد و در مقابل کلاهمخملیهای عصر جدید، کرنش میکند. تا زمانی که لیدرها برای فوتبال تصمیم بگیرند و مدیران شأن خود را به اندازه نشست با آنها پایین بیاورند، فضای فوتبال اصلاحپذیر نخواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید