مدیر گروه مطالعات انرژی وین گفت: وقتی که در مورد تولید و صادرات بیشتر در سال‌های پیش از انقلاب صحبت می‌کنیم، ارزش نفت در قیمت‌های ثابت مهم است. رقم صادرات الزاما، به درآمد بیشتر معنا و منتهی نمی‌شود. در اینجا بحث حکمرانی خوب در مقابل حکمرانی بد، مطرح است. در حکمرانی بد، درآمد به انباشت سرمایه منجر نمی‌شود. خیز اقتصادی منبعث از انباشت سرمایه است.

فریدون برکشلی در گفت‌وگو با ایلنا، افزود: برنامه‌های عمرانی ایران بر پایه جایگزین واردات و در نتیجه ضرورت حمایت از صنایع نوزاد، شکل گرفته اما این صنایع همچنان نوزاد ماندند. به عبارتی یارانه و انواع رانت، در اقتصاد کشور نهادینه شده است. از طرفی در سال‌های پیش از انقلاب، تنها نقش صنعت نفت در اقتصاد، کسب درآمد بود. صنعت نفت تقریبا تمام نیازهای خود به تجهیزات و قطعات را از خارج تامین می‌کرد. ارتباط نفت با اقتصاد ایران، یکسویه بود. در حالی‌که صنعت نفت، خود یک بازار سالیانه چند ده میلیارد دلاری برای بخش صنعت نفت بود. صنعت نفت، غیر از کسب درآمدِ ارزی برای کشور، نقش چندان مهم دیگری نداشت. این شرایط همین حالا در اقتصاد کشورهای نفتی خلیج‌فارس، برقرار است یعنی تنها وظیفه صنعت نفت کسب درآمد ارزی است.

او اینگونه عنوان کرد که در اواسط دهه ۱۳۴۰، یک گروه از سرمایه‌گذاران امریکایی که برای بررسی زمینه‌های سرمایه‌گذاری به ایران آمده بودند، گزارش کردند که بیشتر کارآفرینان ایرانی، در مقایسه با کارآفرینان ترکیه، تمایل زیادی به خارج کردن سرمایه از کشور دارند. هیات سرمایه‌گذاران امریکایی، در گزارش خود به اتاق بازرگانی نیویورک، سرمایه‌داران ایرانی را فاقد روحیه بلندمدت سرمایه‌گذاری ارزیابی کرده بودند و آنان را کارآفرینان کیف به دست و آماده فرار دانستند. فارغ از میزان صادرات و قیمت نفت در پیش و پس از انقلاب، مقوله انباشت سرمایه در داخل است که می‌تواند ارزش افزوده ایجاد کند و به خیز اقتصادی منجر شود.

این کارشناس ادامه داد: در سال‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم بازار برای مدتی، بازار فروشنده بود اما وقتی بازار تضعیف و به بازار خریدار تبدیل شد، بیشتر تولیدکنندگان مستاصل شده بودند. بنابراین مقایسه دو دوره قبل و بعد از انقلاب در بستر شرایط بازار باید مورد بررسی قرار گیرد. البته در سال‌های اولیه بعد از پیروزی انقلاب، تا مدتی نگاه شرکت ملی نفت به صادرات، تا حدی آرمانی شده بود. تمایلی برای کار با شرکت‌های خریدار بزرگ قبلی، وجود نداشت. صادرات به ممالک اسلامی و کشورهای جهان سوم در اولویت قرار گرفته بود. بدیهی است که این نوع نگرش در تجارت جهانی نفت، حرفه‌ای نبود.

برکشلی تاکید کرد: این را باید توجه کرد که بازار جهانی نفت از دینامیسم بالایی برخوردار است. شرایطی را که پیش از انقلاب داشتیم، نمی‌توان با روندها و شرایط دوره‌های بعد سنجید. از ۱۹۷۳ یعنی بعد از جنگ اعراب و اسرائیل و تحریم نفتی چهار کشور غربی و اسرائیل، از یک طرف و تبدیل امریکا به یک واردکننده عمده نفت از طرف دیگر، بازار جهانی نفت را به بازار فروشنده تبدیل کرده بود. فروشندگان در تعیین قیمت، نقش جدی پیدا کرده بودند. سازمان اوپک بزرگ شده بود. تولیدکنندگان مهمی مانند لیبی، نیجریه و اندونزی به اوپک پیوسته بودند. سرهنگ قذافی هم به موج ملی کردن‌های شرکت‌های نفتی کشورهای عضو، دامن زد. بنابراین موقعیت ممتاز شرکت ملی نفت ایران را باید در بستر شرایط بازار جهانی نفت و جابه‌جایی بازیگران صحنه ارزیابی کرد.